...اما حضرت زهرا همه آنچه را که فاطمه باید بگوید را در این خطبه می فرماید. که این نشان دهنده ی ارزش خطبه است. آنچه که بشریت باید از فاطمه بداند را در خطبه می شنود. و این خطبه ی فاطمی و خصوصیتی که این خطبه دارد ، متشأن به خصوصیت ممتازی است . چرا ؟ چون بشریت از فاطمه زیاد نشنیده است، امّا از امیرالمؤمنین بسیار شنیده است و ولایت تشریعی ، چه قبل از پیامبر چه بعد از پیامبر، به امیرالمؤمنین فرصت بیانات مفصلی داد که مورد مراجعات مفصل پرسشگران تاریخ در احتجاجات متعدد بود و جویندگان علم به محضرشان می آمدند و می رفتند. ولی این خصوصیت برای حضرت زهرا به عنوان صاحب ولایت تکوینی نبود. حضرت زهرا مستوره ی مفطومه ای بود که یک بار از این ستر خارج شده و آمد و بیانی جاودان در تاریخ از خود باقی گذاشت. لذا این یک بیان خاص است با دلیل و هدفی خاص در عالم، و اعتبار اندیشی و معمول نگری در مورد آن بسیار خطاست. آنهایی که می آیند و خروج فاطمه را از منزل دلیل حضور اجتماعی زن می گیرند، باید بدانند که خیر ، اساساً چنین چیزی نیست. اساساً موضوع ولایت تکوینی به تأنیث و به زن ربطی ندارد. اینجا زن و قید انوثت وجود ندارد. فاطمه آنجا زن نیست، فاطمه آنجا پیامبر است ! پیامبر که زنده شده و در حال حرف زدن است. آنجا نگاه مردم به فاطمه ، به هیچ وجه حتی به عنوان دختر پیامبر نیست. به عنوان خود پیامبر است. و دوباره آن وحی و آن تاریخ وحی در این مجلس زنده می شود . کسی فکر نمی کند دختر پیامبر آمد. در صحاح ترمذی و مسلم روایات متعددی در همین خصوصیت حضرت زهرا سلام الله تعالی علیها از عایشه همسر پیامبر داریم که روایت خطیب بغدادی از آن جمله است که " أقبلت فاطمة ع تمشی لا و الله الذی لا إله إلا هو ما مشیها یخرم من مشیة رسول الله " یا " تمشی کأن مشیتها مشیته " ، " کسی را ندیدم که در نشست و برخاست و نحوه ی رفتار، شباهتش به پیامبر بیش از فاطمه باشد... کسی را ندیدم که کلامش همچون فاطمه، شبیه کلام رسول خدا باشد... تمام همسران پیامبر جمع بودند که ناگاه فاطمه آمد، در حالی که راه رفتنش همچون راه رفتن رسول خدا بود... من هرگز کسی را شبیه تر از فاطمه به رسول خدا ندیدم". این را همسر پیامبر از فضائل فاطمه گواهی می دهد و گواه ، فردی است که بواسطه ی همسری ؛ پیامبر را و سکناتش را می شناسد. این است که وقتی فاطمه راه می رفت همه فکر می کردند پیامبر است که راه می رود. راه رفتنش هم مثل پیامبر بود، سخن گفتنش هم مثل پیامبر بود. لذا این بسیار اشتباه است که بخواهیم اینها را اعتباراً و بر اساس جنسیّت قشر بندی کنیم . بعد هم از کجا آمد به کجا ؟ فاطمه ساکن مسجد پیامبر بود ، در همان مسجد ، و در خانه ی خودش - یا حداکثر نزدیک به آن - سخنرانی کرد. آن هم در بین زنان بنی هاشم ، با پرده ای که آویختند . حال آیا ما از این واقعه ، حضور واپسگرایانه و پرسه گردانه ی زنان در اجتماع را می توانیم معنا کنیم و از آن یک چنین چیزی را می توانیم بیرون آوریم؟ معلوم است که چنین چیزی نیست. این بدعت و تحریفی تاریخی است که بار شده بر حضور اجتماعی فاطمه زهرا سلام الله علیها . فاطمه زهرا سلام الله علیها اساساً حضور اجتماعی نداشت ، اساساً ولایت تشریعی نداشت که بخواهد حضور اجتماعی داشته باشد. اینها چیزهایی است که ما از خود جعل کرده ایم . اینها چیزهایی است که ما دوست داریم که از اهل بیت بسازیم تا توجیه کنیم رفتارهای بی مبنا و حرکت های نا متعادل خود را. اساساً چنین رویکردی در مورد حضرت نیست و بلکه به عکس آن، روایات متعدد از حضرتش در خصوص پرهیز از اختلاط داریم ؛ و نشانه ی آن هم ، آن تقسیم کاری پیامبر برای حضرت زهراست که کار بیرون را به امیرالمؤمنین داد و کار داخل منزل را به حضرت زهرا و حضرت فرمود من خشنود شدم - خشنودی کسی که رضایش مورد رضای الهی و خشنودی اش عین و تعیّن خشنودی خداست ، یعنی خدا خشنود شد که فاطمه در خانه باشد - لذا بانوان مسلمان باید دراین حضور اجتماعی شان دقیق بوده و بسیارتجدید نظر کنند. برای هر چیزی خانم سوار ماشین شود ، چادر سرش کند راه بیفتد در خیابان! این را نه اسلام می پسندد نه انقلاب می پسندد، نه دین مبین . برای همین است که ما همیشه می گوئیم اولویت و ضرورت ، می گوئیم به هر کاری نپردازید. کاری را که همه می توانند انجام دهند، کاری را که یک مرد می تواند انجام دهد، شما نباید انجام دهی. این خیلی روشن و دقیق است. خود را گول نزنیم ، که می خواهیم انقلاب را حفظ کنیم. با چه انقلاب را حفظ می کنی خانم عزیز؟ حفظ انقلاب و اسلام با یک حضوری که اساساً مبنا و توجیه شرعی و اسلامی و انقلابی ندارد؟ آیا با کشاندن زنان مسلمان به خیابان ها ، می شود انقلاب را حفظ کرد؟ زمانی زن باید در جامعه حاضر باشد که هیچ مردی حاضر نیست، یعنی در جایی حاضر باشد که هیچ مردی نمی تواند در آنجا حاضر باشد. عین فاطمه ی زهرا که جایی هست که علی هم در آنجا نبود . آنجا فقط فاطمه بود ، یعنی جایی که باید فاطمه باشد. پیامبر هم که از دنیا رفته بود ؛ والّا پیامبر این نقش را در این غدیر ثانی ایفا می کرد . پس خود را گول نزنیم وبیش از این با این مقدسات بازی نکنیم. آن پوستین وارونه ای که امیرالمؤمنین می فرمایند در آخرالزمان بر تن دین است، همین است . آن پوستین وارونه حتماً وجود دارد و ما کتمان نکنیم که پوستین وارونه بر تن دین داریم. پوستین وارونه بر تن کیست؟ بر تن منافقین است؟ خیر ، منافقین که اسم شان بر رویشان است. به آنها می گوئیم منافق. پوستین وارونه بر تن مشرکین است؟ آنها هم که اسم شان رویشان است. بر تن استکبار جهانی است؟ خیر ، آن هم که اسمش بر رویش است. پوستین وارونه بر تن مؤمنین است عزیزان . بر تن مسلمانان است در آخرالزمان ، با این کارها و برداشتها . لذا خودرا فریب ندهیم. گول نزنیم و بدانیم که مؤاخذه الهی داریم ، مخصوصا که این ها را می خواهیم با توجیه تحریف تاریخی فاطمیّت ، انجام دهیم . یعنی مصداق دروغ بستن به خدا و پیامبر در تداول عوام . با این مصداق محرّف می خواهیم حرکت هایمان را توجیه کنیم. صادقانه بگو من یک آدمی هستم که در خانه بند نمی شوم. من همه اش باید بروم در خیابان . این طورساده و صادق حرف بزنید . نگوئید فاطمه زهرا حضور اجتماعی داشت و ما هم طالب حضور اجتماعی هستیم. خیر ، این حضور اجتماعی نیست. گوینده ی زن ساعت 2 نیمه شب ، چه معنایی دارد ، نشسته در محل کار و با یک مرد دیگر در حال حرف زدن و اختلاط است؟ این کجایش فاطمی است؟ این کجایش حضور اجتماعی است؟ مگر مرد قحط است در جمهوری اسلامی که 2 نصف شب در برنامه ی زنده باشد؟ بعد آن خانم می خواهد سوار ماشین شود ساعت 4 صبح با راننده ی نامحرم بیاید خانه اش . این خانه دیگر خانه نیست. شوهر دارد می رود سر کار . بچه ها دارند می روند مدرسه. این دیگر خانه نیست ، این چه خانه ای است؟ و اینها توجیهات اشتباهی است که ما جامعه را با این اشتباهات ساختیم و حالا نمی توانیم درستش کنیم، برای اینکه همه اش را به رخت آویز مقدسات آویختیم. هر جایی یک هیئت زدیم کنارش روضه خوان و مداح گذاشتیم و به آنها آویزانش کردیم و دیگر نمی توان به سادگی درستش کرد.
اکنون ارزش و عظمت خطبه و خصوصیّت خطبه در دردانگی و منحصر به فرد بودن است، و فقط یکبار هم در تاریخ اتفاق افتاده و وقوع ثانی ندارد حتی در صورت بندی خطبه های حضرت زینب کبری ...