این شمس که از آن یک شعاع ، یک خطبه و یک حقیقت بیشتر صادر نشده است در آن مخاطبه ی تاریخی ، شعاع آن تا به ما برسد ؛ آن حقیقت و آن قوت را بدیهتاً در صدریّت و مصدر کلام بیشتر داشته است - برای همین است که ما در انتخاب خطبه خوان - در رواج خطبه خوانی به مثابه ی یکی از مناسک نوظهور و ابداعی - سخت گیری می کنیم . مداحان زیادی را پیشنهاد می دهند برای خواندن خطبه ، ما امّا می خواهیم آن روح خطبه و آن کلام و اثر خطبه به آن شعاع اولیه نزدیک باشد و در این خصوص برایمان معیارها و ضوابطی محکم و منیر وجود دارد . در عین اینکه آن انس با معارف فاطمیه یک معیار عظیم دست ما می دهد که هر کسی آن معیار را ندارد و نمی تواند ادعا کند - چون باید در ممارست تاریخی یک انس و معرفتی پیدا شود تا آن باعث ایجاد قدرت تشخیص شود در این زمینه - یکی ممکن است از صدای مداحی خاص خوشش بیاید، بگوید این خیلی خوب می خواند، این امّا دلیل نمی شود که خطبه را هم خوب بخواند. فی المثل زنگ صدایش مناسب خطبه خوانی نیست و نمی تواند جایگزین خوبی برای لحن و صوت صاحب خطبه باشد و در محل و جایگاه بدیل آن قرار گیرد. البته درک ما از خطبه گویی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت زهرا سلام الله علیها روشن و به حد کفایت نیست. یعنی اطوار کلامی مداحان معاصر به درد خطبه نمی خورد و باید یک مداحی پیدا شود که فارغ از این اطوار بیاید و خود را بسپارد به روح این خطبه . روزها و مدت ها و بارها این خطبه را بخواند تا یکی از آن میان ، همان صوت و لحنی باشد که نزدیک به آن لحن و صوتی است که ما می خواهیم . لذا این سخت گیری ها برای تحقق عصری شعاع آن شمس است. برای ظهور آن قدرت و قوّت اولیه است . اگرنه وقتی زمان به حال می رسد ، ذائقه های ناقص که قرائت دعای عهد را هم درهمین تلاوت های بازاری می پذیرد - که در آن از نهض و قیام ردی نیست - یا با این همه اشارات و تأکیدات در قرائت قرآن با توجه به معنا ، عمده ی دعاها متناسب با معنا قرائت نمی شود وعموم ذاکران و مداحان همین طور یک روند و یک خط تلاوت را می گیرند و می خوانند تا آخر. این ذائقه ها حائز تمیز و تشخیص نیست! این دعا فراز و فرود دارد .این دعا مخاطبش حضرت حق است و با حالات مختلف آن داعی ، این الحان و اطنان تغییر می کند. ولی ما درحین سمع قرائات و تلاوت ها ، وجود این تغییرات را مشاهده نمی کنیم . به همین دلیل بهترین حالتی که در خواندن دعا وجود دارد ، ظاهراً در حال حاضرفرادیٰ است. یعنی درست است که تلاوت جمعی مستحسن است - و مقرون استجابت و قرین آثار وضعی ومراتب انقلابی - ولی در قرائت فردی چون متون دینی و ادعیه و اذکار، بیشترمتناسب با معنا خوانده می شود ؛ در توجه به معنا آثارش تا اطلاع ثانوی بیشتر از آنی است که در جمع فعلاً دارد خوانده می شود. برای همین است که فی الحال از تنور سرد این دعا های جمعی ، مع الأسف و فی الواقع هیچ نانی بیرون نمی آید ؛ و اینها مشکلاتی است که ما در داستان مفصل ضعف تلاوت ومعضل قرائت معاصر داریم.
حال این شعاعی که از شمس خطبه ساطع شده است، امّا باید در همان اشتداد خود رؤیت شود - در همان وحدت اولیه - نه درمراتب تعیّنات که آمده وتنها طنینی از آن به ما رسیده است . این طنین خطبه نیست ! ما باید ببینیم حقیقت خطبه چیست؟ - این هم که گفته می شود به نقشه ی جامع خطبه نگاه شود و آن حقیقت خطبه دیده شود به همین خاطر است - به یک بیان دیگر ، با توجه به این که حقایق عالم ِوجود و معارف لاهوت ، با اسمی که در آن است و بر آن است ؛ لاهوتی و بی نهایت اند و فاقد محدودیت ، لذا محدود کردن معارف خطبه هم خطاست ؛ و نباید معارف خطبه محدود به آراء و برداشت های شخصی افراد شود وگفته شود که معنای این بخش خطبه همین است و جز این نیست.