×
بیتحرف ماحرف شما
x - »
| 1 آذر 1403, 1:54 ب.ظ
0098 21 88961224

خدای ژله دانان و کوزه نمایان کارشناس ! ‏
در اشاره به سواد دینی ته کشیده ی برخی کارشناسان کارنشناس
در ششمین جلسه ی تربیت اساتید " خطبه ی حمد فاطمی " مطرح شد
9 شهریور 1401‏


‏ اخیراً در چین یک پدیده ی دو خورشیدی رخ داده که این ها هول شدند و ترسیدند . یکی از ‏سیّارات که ظاهراً مشتری است به زمین خیلی نزدیک شده ، نور خورشید بر آن تابیده ، انعکاس ‏نور خورشید بر آن را فکر کردند دو خورشید است و هول شدند. یعنی چه ؟ یعنی این که پدیده ی دو ‏خورشیدی نیست ، یک سیّاره نزدیک شده به خورشید و انسان آن را دو خورشید می بیند. این نگاه ‏ما و چشم ما و نحوه ی دیدن ماست . حالا اگر در قدیم این اتّفاق ها می افتاد بشریّت به سجده می افتاد ‏‏. می ترسید و به سجده می افتاد . ولی الان می نشینند و تحلیل می کنند و می گویند این پدیده ، فرضاً ‏یکی از سیّارات است که آمده و نزدیک شده است به زمین ، بین زمین و خورشید قرار گرفته و نور ‏خورشید بر آن افتاده است و ما دو خورشید را می بینیم آن هم در اختلافی خیلی کم از نظر اندازه . ‏این پدیده ها نشان می دهد ما در عالم بدیهیات حتی غلط می بینیم و در عالم بدیهی داریم اشتباه می ‏کنیم ، چه رسد به آن حقایق معنوی و متعالی وجود اهل بیت علیهم السلام و چه رسد به حقایق معلای ‏عالم که نیاز به تحلیل و نیاز به تبیین و تأویل دارد ؛ و نیز نیاز به رسوخ علمی که آن هم کار ما ‏نیست . ‏
‏ و این که هر فردی در مبانی دین به خود اجازه می دهد بدون مجوز وارد تبیین و تحلیل و تأویل ‏شود ، همین وضع می شود که نماز خوان هایمان را داریم کاهش می دهیم و عامل وهن های بی ‏سابقه از سوی معاندین و جهّال به اولیاء دینیم . درباره ی تعداد نماز خوان های این جامعه ، یکی از ‏خواهران فرمودند که در سفر مشهد فقط خود ایشان از اتوبوس پیاده شده و نماز خوانده است ، چند ‏نفر خوابند ؟ چند نفر عذر دارند ؟ لذا این نشان از یک آمار میدانی در بیان وضع جامعه است که در ‏چه حدی است و ما کجا در حال سِیریم ؟ ‏
‏ بنابراین از زاویه طولی ، حضرت زهرا سلام الله علیها‏ با ورود به خطبه ، ولایت تکوینی را ‏در طول ولایت خویش تحقق تشریعی بخشیدند ؛ ولایت تشریعی در مقابل ولایت تکوینی معلوم است ‏که یک جلوه ی ظهور در مقابل آن بطون است . حضرت زهرا سلام الله علیها‏ سلطان ولایت تکوینی ‏شان را مسلّط و محیط می کنند . یعنی ورود ایشان برای بیان خطبه ، تسلّط ولایت تکوینی است . ‏ایشان وارد می شوند و این ولایت را مسلّط می کنند . تمام بشریّت بر آن محیط تکویناً محاط می ‏شوند . تا همین لحظه که ما این جا نشسته ایم ؛ این شعاع رسیده به این جا . هر جای دیگری از جهان ‏که راجع به خطبه کار می شود ، بحث می شود فکر می شود و آن حافظانی که دارند خطبه را حفظ ‏می کنند ، آن شعاع رسیده به آنها . یعنی آن شعاع و آن سلسله ی طولی رسیده و این خَلط مبحث ِ در ‏عرض ولیّ جامعه قرار گرفتن و در عرض ولایت اولیاء فقیه قرار گرفتن ، در عرض ولایت ‏معصوم قرار گرفتن ؛ این ها را باید فهمید که داستان چیست . چه می شود که یک رئیس جمهور به ‏خود اجازه می دهد از فرمایشات یک ولیّ تمرّد کند . چون خود را در عرض می بیند ، در آن سلسله ‏ی طولی نمی بیند . همان سلسله ی طولی که رخداد آن در کلام فاطمی این بود که به شما امر کردم و ‏شما عمل نکردید . دعوتتان کردم ، فراخوانم را پاسخ ندادید . چون دلایلش را هم می فرمایند . ‏دلایلش کجاست ؟ بر می گردد به حجاب ها ؛ و این که آدم این سلسله ی طولی را درک نمی کند باز بر ‏می گردد به حجاب ها . حجاب نفسانیّات ، معاذ الله حجاب معاصی ، حجاب بُعد از آن مصدر نخستین ‏‏. تمام این ها حجاب هایی است که باعث می شود انسان از آن حقیقت نوری فاصله بگیرد و به خوبی ‏نتواند آن را فهم و درک کند. و " والله من ورائهم محیط " امّا به ما می آموزد که احاطه ی فاطمی ‏از ورای خطبه ی آن حضرت در مجموعه ی وقایع صدر نخستین - خصوصاً در آن 95 روز بعد از ‏رحلت پیامبرصلی الله علیه و علی آله و سلم - احاطه ای الهی و ماورایی و خاص و استثنائی است .‏
‏ لذا در بحث علّت غایی وقتی که آن حقیقت، علة العلل این حقایق قرار می گیرد ، در سلسله ‏ی معلولات ، حضرت زهرا‏ سلام الله علیها به عنوان واسطه ی فیض در این سلسله - در افاضه ی ‏نوری حق بر وجود آن حضرت ؛ و افاضه از وجود حضرت بر مخاطبان مدینه و مخاطبان تاریخ و ‏مخاطبان عوالم وجود - وجود ذهنی آن حقیقت تقدّم پیدا می کند بر وجود عینی اش . یعنی چه ؟ یعنی ‏وجود ذهنی خطبه تقدّم پیدا می کند بر وجود عینی خطبه . یک وجود ذهنی دارد خطبه - مثل وجود ‏ذهنی صاحب خود ، خطیبه ی خود - و یک وجود عینی دارد که آن وجود عینی در آن تاریخ در ‏مدینه تجلّی می کند . در بحث ها مشاهده می کنیم غیر از این که مبانی را خیلی دقیق به آن نمی ‏پردازند و نپرداختند و کار نکردند مع الأسف، آن قدر که رفتند فلسفه ی منحوس و باطل و زائل ‏غرب را خواندند ، نیامدند احادیث شیعه را بخوانند و مدام می گویند علم اهل بیت علیهم السلام ، ‏علم اهل بیت مگر غیر از احادیث اهل بیت علیهم السلام است ؟! علم اهل بیت را می نشینی ‏ریاضت می کشی تا به تو الهام شود ؟! اینگونه شما علم اهل بیت را درک می کنید ؟ یا باید حدیث ‏بخوانید ، باید کار رجالی کنید ، باید مستندات حدیث را بررسی کنید ، باید دسته بندی های موضوعی ‏در درایة الحدیث داشته باشید . خلاصه مؤانست با حدیث لازم است. بعد اگر فردی این کارها را کرد ‏، اخباری است ؟! شما ماشاءالله همه متولیان امور اهل بیت علیهم السلام در جهان و در عالم هستید ‏که به اندازه ی انگشتانه هم از علوم اهل بیت علیهم السلام خبر ندارید . این جا می شود که مثال ‏هایی که می زنند مثل علمشان تهی از محتواست - در یک روز همین امروز دو مثال در مباحثات ‏دیدیم از دو به ظاهر روحانی که یکی خداوند جل جلاله را به ژله تشبیه کرده بود و یکی به کوزه . ‏این که نشد . می گفت آقا یک ژله ای است که محتوای آن فلسفه است، آن رنگ روی آن ، صبغة الله ‏است که خداست . شما در اشیاء می آئید خدای خالق کل شی ء را مثال می زنید ؟ ژله یعنی چه ؟ بعد ‏در شبکه ی تلویزیونی جمهوری اسلامی هم این اتّفاق می افتد . در شبکه فرهیختگان - شبکه چهار - ‏این اتّفاق می افتد . نه آن گوینده ، نه آن مجری، کسی توجه نمی کند که این اجازه را چه کسی داده به ‏فردی که علمی این چنین دارد بیاید و از معارف اهل بیت دم بزند و صحبت کند . ذهن مردم را دارید ‏منحرف می کنید و آن فردی هم که منتقد بود می گوید ژله خداست ؟ می گوید نه ، آن رنگ روی ژله ‏خداست ! - جنابش یک ذرّه هم تخفیف می دهد . رنگ روی ژله خداست ؟! - این تابش انوار الهی و ‏اشراقات الهی و فلسفه ی الهی را با ژله مثال می زند . یک متن دیگری خواندیم ، که کوزه مثال زده ‏است . شما با کوزه مقایسه می کنی علم اهل بیت را ، علم الهی را با کوزه ؟ از کوزه مثال می ‏آوری؟ معلوم است که از ژله دانان و کوزه نمایان همان برون تراود که در اوست . هرچه در شماست ‏همان در می آید و این جامعه در مباحث فلسفی و عرفانی و فقهی و کلامی به نتیجه ، با این روش ‏نمی رسد تا اطلاع ثانوی . تا اطلاع ثانوی ما همین مکافات را در این حوزه ها در این منابر در این ‏موعظه ها در این مناظره ها داریم و وقتی که این شکسته شود و افراد متوجه شوند که باید برگردند ‏به شئون اهل بیت علیهم السلام و برگردند به شأن خود در نسبت با این شئون ، می بینند که اذن ‏باید داشته باشند از اهل بیت و مأذون باشند در بیان این معارف. مگر همین طور می شود بیائید ‏راجع به اهل بیت حرف بزنید . چه کسی به شما این اجازه را داده است ؟ طرف دکتر است می رود ‏دانشگاه ، کسی که سالها از خودش بیشتر درس خوانده به او اجازه ی طبابت می دهد . بعد شما راجع ‏به اهل بیت می خواهید حرف بزنید ؛ کسی نباید به شما مجوز دهد در این خصوص ؟ آیا دوره ی ‏تخصصی ویژه ای را در این زمینه شما طی کرده اید که اجازه دارید درباره ی اهل بیت حرف ‏بزنید ؟ راجع به صغیر و کبیر و زمین و زمان هم حرف می زنند و اصطلاحاتی را هم بکار می ‏گیرند که مرغ پخته در دیگ اینبار می گرید ! اصطلاحاتی را بکار می گیرند که اساساً شایسته و ‏متناسب با این موضوع خطیر و مستصعب نیست . پس بدانید که حساسیّت این دروس ، حساسیّت ‏این جلسات ، حساسیّت این تدریس و تربیت مدرّس در چیست ؟ در این است . نروید دوباره همین ‏مسیر های مرسوم را ادامه دهید و با دست خود به ناحق و از سر غفلت تقویت کنید آن را . ما مؤاخذه ‏ی الهی خواهیم شد در آخرت ، در شب اول قبر مؤاخذه می شویم از این که هم سو شدیم با جریان ‏مرسوم ظلم به معارف اهل بیت علیهم صلوات و السلام .‏


برچسب ها :


نام*
ایمیل*
نظر*




نسخه قابل چاپ
کد خبر : 50167
تاریخ خبر : 1401/07/08-06:38
تاریخ به روز رسانی : 1402/11/24-09:56