اخیراً در چین یک پدیده ی دو خورشیدی رخ داده که این ها هول شدند و ترسیدند . یکی از سیّارات که ظاهراً مشتری است به زمین خیلی نزدیک شده ، نور خورشید بر آن تابیده ، انعکاس نور خورشید بر آن را فکر کردند دو خورشید است و هول شدند. یعنی چه ؟ یعنی این که پدیده ی دو خورشیدی نیست ، یک سیّاره نزدیک شده به خورشید و انسان آن را دو خورشید می بیند. این نگاه ما و چشم ما و نحوه ی دیدن ماست . حالا اگر در قدیم این اتّفاق ها می افتاد بشریّت به سجده می افتاد . می ترسید و به سجده می افتاد . ولی الان می نشینند و تحلیل می کنند و می گویند این پدیده ، فرضاً یکی از سیّارات است که آمده و نزدیک شده است به زمین ، بین زمین و خورشید قرار گرفته و نور خورشید بر آن افتاده است و ما دو خورشید را می بینیم آن هم در اختلافی خیلی کم از نظر اندازه . این پدیده ها نشان می دهد ما در عالم بدیهیات حتی غلط می بینیم و در عالم بدیهی داریم اشتباه می کنیم ، چه رسد به آن حقایق معنوی و متعالی وجود اهل بیت علیهم السلام و چه رسد به حقایق معلای عالم که نیاز به تحلیل و نیاز به تبیین و تأویل دارد ؛ و نیز نیاز به رسوخ علمی که آن هم کار ما نیست .
و این که هر فردی در مبانی دین به خود اجازه می دهد بدون مجوز وارد تبیین و تحلیل و تأویل شود ، همین وضع می شود که نماز خوان هایمان را داریم کاهش می دهیم و عامل وهن های بی سابقه از سوی معاندین و جهّال به اولیاء دینیم . درباره ی تعداد نماز خوان های این جامعه ، یکی از خواهران فرمودند که در سفر مشهد فقط خود ایشان از اتوبوس پیاده شده و نماز خوانده است ، چند نفر خوابند ؟ چند نفر عذر دارند ؟ لذا این نشان از یک آمار میدانی در بیان وضع جامعه است که در چه حدی است و ما کجا در حال سِیریم ؟
بنابراین از زاویه طولی ، حضرت زهرا سلام الله علیها با ورود به خطبه ، ولایت تکوینی را در طول ولایت خویش تحقق تشریعی بخشیدند ؛ ولایت تشریعی در مقابل ولایت تکوینی معلوم است که یک جلوه ی ظهور در مقابل آن بطون است . حضرت زهرا سلام الله علیها سلطان ولایت تکوینی شان را مسلّط و محیط می کنند . یعنی ورود ایشان برای بیان خطبه ، تسلّط ولایت تکوینی است . ایشان وارد می شوند و این ولایت را مسلّط می کنند . تمام بشریّت بر آن محیط تکویناً محاط می شوند . تا همین لحظه که ما این جا نشسته ایم ؛ این شعاع رسیده به این جا . هر جای دیگری از جهان که راجع به خطبه کار می شود ، بحث می شود فکر می شود و آن حافظانی که دارند خطبه را حفظ می کنند ، آن شعاع رسیده به آنها . یعنی آن شعاع و آن سلسله ی طولی رسیده و این خَلط مبحث ِ در عرض ولیّ جامعه قرار گرفتن و در عرض ولایت اولیاء فقیه قرار گرفتن ، در عرض ولایت معصوم قرار گرفتن ؛ این ها را باید فهمید که داستان چیست . چه می شود که یک رئیس جمهور به خود اجازه می دهد از فرمایشات یک ولیّ تمرّد کند . چون خود را در عرض می بیند ، در آن سلسله ی طولی نمی بیند . همان سلسله ی طولی که رخداد آن در کلام فاطمی این بود که به شما امر کردم و شما عمل نکردید . دعوتتان کردم ، فراخوانم را پاسخ ندادید . چون دلایلش را هم می فرمایند . دلایلش کجاست ؟ بر می گردد به حجاب ها ؛ و این که آدم این سلسله ی طولی را درک نمی کند باز بر می گردد به حجاب ها . حجاب نفسانیّات ، معاذ الله حجاب معاصی ، حجاب بُعد از آن مصدر نخستین . تمام این ها حجاب هایی است که باعث می شود انسان از آن حقیقت نوری فاصله بگیرد و به خوبی نتواند آن را فهم و درک کند. و " والله من ورائهم محیط " امّا به ما می آموزد که احاطه ی فاطمی از ورای خطبه ی آن حضرت در مجموعه ی وقایع صدر نخستین - خصوصاً در آن 95 روز بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه و علی آله و سلم - احاطه ای الهی و ماورایی و خاص و استثنائی است .
لذا در بحث علّت غایی وقتی که آن حقیقت، علة العلل این حقایق قرار می گیرد ، در سلسله ی معلولات ، حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان واسطه ی فیض در این سلسله - در افاضه ی نوری حق بر وجود آن حضرت ؛ و افاضه از وجود حضرت بر مخاطبان مدینه و مخاطبان تاریخ و مخاطبان عوالم وجود - وجود ذهنی آن حقیقت تقدّم پیدا می کند بر وجود عینی اش . یعنی چه ؟ یعنی وجود ذهنی خطبه تقدّم پیدا می کند بر وجود عینی خطبه . یک وجود ذهنی دارد خطبه - مثل وجود ذهنی صاحب خود ، خطیبه ی خود - و یک وجود عینی دارد که آن وجود عینی در آن تاریخ در مدینه تجلّی می کند . در بحث ها مشاهده می کنیم غیر از این که مبانی را خیلی دقیق به آن نمی پردازند و نپرداختند و کار نکردند مع الأسف، آن قدر که رفتند فلسفه ی منحوس و باطل و زائل غرب را خواندند ، نیامدند احادیث شیعه را بخوانند و مدام می گویند علم اهل بیت علیهم السلام ، علم اهل بیت مگر غیر از احادیث اهل بیت علیهم السلام است ؟! علم اهل بیت را می نشینی ریاضت می کشی تا به تو الهام شود ؟! اینگونه شما علم اهل بیت را درک می کنید ؟ یا باید حدیث بخوانید ، باید کار رجالی کنید ، باید مستندات حدیث را بررسی کنید ، باید دسته بندی های موضوعی در درایة الحدیث داشته باشید . خلاصه مؤانست با حدیث لازم است. بعد اگر فردی این کارها را کرد ، اخباری است ؟! شما ماشاءالله همه متولیان امور اهل بیت علیهم السلام در جهان و در عالم هستید که به اندازه ی انگشتانه هم از علوم اهل بیت علیهم السلام خبر ندارید . این جا می شود که مثال هایی که می زنند مثل علمشان تهی از محتواست - در یک روز همین امروز دو مثال در مباحثات دیدیم از دو به ظاهر روحانی که یکی خداوند جل جلاله را به ژله تشبیه کرده بود و یکی به کوزه . این که نشد . می گفت آقا یک ژله ای است که محتوای آن فلسفه است، آن رنگ روی آن ، صبغة الله است که خداست . شما در اشیاء می آئید خدای خالق کل شی ء را مثال می زنید ؟ ژله یعنی چه ؟ بعد در شبکه ی تلویزیونی جمهوری اسلامی هم این اتّفاق می افتد . در شبکه فرهیختگان - شبکه چهار - این اتّفاق می افتد . نه آن گوینده ، نه آن مجری، کسی توجه نمی کند که این اجازه را چه کسی داده به فردی که علمی این چنین دارد بیاید و از معارف اهل بیت دم بزند و صحبت کند . ذهن مردم را دارید منحرف می کنید و آن فردی هم که منتقد بود می گوید ژله خداست ؟ می گوید نه ، آن رنگ روی ژله خداست ! - جنابش یک ذرّه هم تخفیف می دهد . رنگ روی ژله خداست ؟! - این تابش انوار الهی و اشراقات الهی و فلسفه ی الهی را با ژله مثال می زند . یک متن دیگری خواندیم ، که کوزه مثال زده است . شما با کوزه مقایسه می کنی علم اهل بیت را ، علم الهی را با کوزه ؟ از کوزه مثال می آوری؟ معلوم است که از ژله دانان و کوزه نمایان همان برون تراود که در اوست . هرچه در شماست همان در می آید و این جامعه در مباحث فلسفی و عرفانی و فقهی و کلامی به نتیجه ، با این روش نمی رسد تا اطلاع ثانوی . تا اطلاع ثانوی ما همین مکافات را در این حوزه ها در این منابر در این موعظه ها در این مناظره ها داریم و وقتی که این شکسته شود و افراد متوجه شوند که باید برگردند به شئون اهل بیت علیهم السلام و برگردند به شأن خود در نسبت با این شئون ، می بینند که اذن باید داشته باشند از اهل بیت و مأذون باشند در بیان این معارف. مگر همین طور می شود بیائید راجع به اهل بیت حرف بزنید . چه کسی به شما این اجازه را داده است ؟ طرف دکتر است می رود دانشگاه ، کسی که سالها از خودش بیشتر درس خوانده به او اجازه ی طبابت می دهد . بعد شما راجع به اهل بیت می خواهید حرف بزنید ؛ کسی نباید به شما مجوز دهد در این خصوص ؟ آیا دوره ی تخصصی ویژه ای را در این زمینه شما طی کرده اید که اجازه دارید درباره ی اهل بیت حرف بزنید ؟ راجع به صغیر و کبیر و زمین و زمان هم حرف می زنند و اصطلاحاتی را هم بکار می گیرند که مرغ پخته در دیگ اینبار می گرید ! اصطلاحاتی را بکار می گیرند که اساساً شایسته و متناسب با این موضوع خطیر و مستصعب نیست . پس بدانید که حساسیّت این دروس ، حساسیّت این جلسات ، حساسیّت این تدریس و تربیت مدرّس در چیست ؟ در این است . نروید دوباره همین مسیر های مرسوم را ادامه دهید و با دست خود به ناحق و از سر غفلت تقویت کنید آن را . ما مؤاخذه ی الهی خواهیم شد در آخرت ، در شب اول قبر مؤاخذه می شویم از این که هم سو شدیم با جریان مرسوم ظلم به معارف اهل بیت علیهم صلوات و السلام .