اساساً مقام تأویل و تحلیل ، مقام انسان عادی نیست که بیاید و تأویل کند روایات را و تقدیراً مفاد آن را به درون ببرد .
به همین دلیل است که ما شاهدیم در خود صدا و سیما یک شهید حکیمی را مثل شهید سیّد مرتضی آوینی در برنامه تلویزیونی ، در شبکه ی چهار ضدّ انقلاب و غرب زده می نامند! به همین صراحت . یعنی در معرفی آثار آن شهید ، مجری می گوید " یک فرد به نام کامران ضدّ انقلاب و غرب زده تبدیل شد به مرتضی ". سید شهیدان اهل قلم را در سیمای جمهوری اسلامی ضد انقلاب معرفی کردن معنایش جز بی عقلی رسانه ای است؟ ایشان آن موقعی که داشت بررسی می کرد و غرب را زیر پایش گذاشت سال ها بعد در انقلاب ، آقایان هنوز درگیر مباحث غربی بودند. مانند کمونیست های دو آتشه ای که در عنفوان فروپاشی شوروی تازه مارکسیست شده بودند ! غرب زدگی - و فلک زدگی - از قضا همین رفتار کنونی شما در طرد و پایمال نمودن حق شهیدان رودرروی غرب است. غربی که شهید آوینی پیش از انقلاب زیر پایش گذاشت . بعد شهید آوینی حالا می شود غرب زده ؟ شهید آوینیِ محصول و از مآثر و مفاخر انقلاب امام می شود ضدّ انقلاب ؟ کسی که به این راحتی می آید انحرافات فکری خود را با آب و تاب مطرح می کند در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ، دارد آب به آسیاب چه کسی می ریزد ؟ و دارد در ملعبه داری کدام بازیگاه تاب می خورد ؟ ما مگر چند حکیم هنرمند و متفکر در این جامعه داریم که شما حالا یکی از آن میان را به باد نابودی می سپارید و به زعم واهی خود مفتضح می کنید ؟ شما اجازه دارید راجع به یک شهید اینگونه صحبت کنید ؟ خانواده اش چرا اعتراض نمی کنند ؟ چرا مدّعیان دوستی با شهید از حریم مظلومیّت شهید دفاع نمی کنند ؟ بعد افرادی را می آورند کنار بحث خود قرار می دهند که از حکمت بویی نبرده اند با سؤالاتی عوامانه در مورد یک شهید حکیم . بعد از آن طرف ، آن مدعی هم که اصلاً ارتباطی با شهید نداشته و هیچ نوع محاذاتی هم حتّی با مجاهدات آوینی نداشته در سال هایی که ما طیّ کردیم و می دانیم و دیدیم ، او می آید در ظاهر حرف درباره ی شهید آوینی اظهار فضل می کند . شما اگر به محاذات آن انسان کامل حرکت کرده بودی ، می توانستی بیایی راجع به آن شهید انقلابی نظر بدهید . امّا این طور نبوده است و شما در منجلاب عفن سیاست های سینمایی کشور در آن سالها غرق بودید ، در جایی که ایشان " آئینه ی جادو" را مطرح می کرد شما غرق در جادوی آن آئینه بودید . حالا آمده اید در قالب خاطره گویی می گوئید بیائید بروید به سمت خواندن آثار ونه خاطرات شهید آوینی . بعد کتابی را که به عنوان مثال معرفی می کنید باز هم یک کتاب خاطره است ! که ساعت خرید آن از سوی قصه ی کیش شخصیّت شما هم باید وقت بینندگان سیمای نظام الهی را بگیرد. این همان رویکرد مغشوش و اغتشاشی است که ما عرض می کنیم . وقتی که ما به جامعه این گونه نگاه کنیم ، جامعه به این جا می رسد که سیمایش یک شهید را ضد انقلاب معرفی کند. شهیدی که در یک سیر روحی الهی در یک مسیر تجریدی عقلانی آمده و در جای خودش قرار گرفته است . اساساً قرار نبوده است شهید آوینی از روز اوّل در این نقطه باشد و شما اگر در جستجوی مثالی برای توبه ی افراد در برابر عظمت انقلابید ، چرا خود را مثال نمی زنید ؟ به جای او که یک لحظه هم توقّف نداشته وبا آن پاکی طینت منحصر به فردش اینگونه در منتهای مظلومیّت بعد از گذشت 30سال از شهادتش به نام تکریم خدشه دار می شود . لذا در اغتشاشی چنین درک این ابعاد کلّی انسان بر هر عقلی میسر نیست و اتّفاقی که دارد می افتد ، اصلاً ماورای این داستانی است که در جامعه مشاهده می کنیم - در وقایعی که همه آن کف روی آب است و گذراست و هیچ خطری از این ناحیه متوجّه اسلام عزیز نیست . خطر آنجایی وجود دارد که آدم هایی چنین بر مسند و مصدر باشند ، خطر آنجا وجود دارد که تریبون دست آدم هایی کم عقل بماند که سلبریتی پرور و شهید سوزند. همچنان ، خطر آنجا وجود دارد که کسانی را که احساس خطر می کنند دست شان را ببندند ؛ و نگذارند این دست بتواند از اسلام ، درست دفاع کند . خطر در خلع ید از نیروی انتظامی کشور در دفاع درست از امنیّت کشور است. تا جایی که امنیّت خودش هم به خطر بیفتد.
بارهای قبل مشاهده شد افرادی از اشرار به جان مأمور پلیس افتادند ولی با وجود داشتن سلاح به خاطر منع های غیر عقلایی مثل قانون عدم تناسب جانشان را از دست دادند . اکنون هم دوباره همین اتّفاقات دارد در یک قواره ی بزرگ تری تکرار می شود . پس اینجا داستان این است که ما عقل کشور را دست کسانی داده ایم که از آن بویی نبرده اند . یعنی اصل قضیّه این است و این عقل باید برگردد به آن مسند خودش که مسند عقلی مدیریت ولایی و ولایت فقیه است . اکنون همه نظر می دهند راجع به مسائل کشور ، راجع به تمام مسائل نظر می دهند ، راجع به ریز و درشت حجاب و سایر مسائل ، بی آن که لحظه ای تأمل در اصل وجود ولایت فقیه در این کشور داشته باشند و از آن فقیه اعلم جویای جواب شوند. باید از که پرسید که درست و غلط چیست ؟ مگر ما ولایت قلی و سُلی داریم ؟ ما ولایت علی داریم و از علی باید پرسید که این جامعه چطور باید اداره شود . آن آقایان ورشکسته هم اگر که صاحب نظر بودند که ورشکست نمی شدند . آنها اصلاً صلاحیّت اظهار نظر در مسائل عقلانی این کشور را ندارند و اوّل باید بیایند فکری به حال مشاعر وعقل خود کنند و ثابت کنند که در عالم چکاره اند و محاکمه شوند که در کشور چه کردند ؟ بنابراین مشکل و نکته ای که وجود دارد این است که افراد غیر از این که مسائل عقلانی را بر نمی تابند ، توجّه شان به امور دنیوی باعث می شود که از اعتناء به امور اخروی باز بمانند و این بازماندن از امور اخروی باعث می شود که باز از آن عقل فعّال ، عقل کلّ در عالم فاصله بیشتری بگیرند . معلوم است که نتیجه اش می شود هرج و مرج در این جامعه . نتیجه اش می شود این مسائل تأسف برانگیز . نتیجه اش می شود بدهکار شدن و مورد هجمه قرار گرفتن دینداران . باز مثل شرایط سقیفه این دیندار حقیقی است که مورد هجمه است و در خانه خودش و در لباس خودش و در دین خودش مورد هجمه قرار می گیرد . یک روز هم می شود که می آیند مزاحم نماز دینداران می شوند ، می گویند آقا شما چرا اصلاً نماز می خوانید ؟ نماز هم نخوانید . اکنون به حجاب پیله کرده اند و عنکبوت هوایشان بعد می آید سراغ نماز و بعد هم اذان و می گویند چرا اذان پخش می شود ؟ این مزاحم ماست و اذان هم در این جامعه پخش نشود . این ها حدّ یقف که ندارند در این قضیّه ، پیشروی می کنند و می آیند جلو و این جامعه ای که دارد از عقل اینگونه فاصله می گیرد ، خودش را می سپارد به اهواء بشری و خیالات انسان هایی که شیطان زینت داده است شعور نداشته شان را در مصداق " فیحلوا ما حرم الله زُیّن لهم سوء اعمالهم" - " کالزین فی وجه العروس تبذلت بعد الحیاء فلاعبت ارادها " - حالا برای این ما باید چه کنیم ؟ باید در نقطه ی مقابل و متضاد آن بنا به فرمایش امام صادق علیه السلام قرار گرفته و عمل کنیم و آن سوق دادن جامعه به سمت تفکر عقلی است . به سمت آن اصل خِرد گرایی است که آن ها شعارش را دادند ولی بویی از آن نبردند - خِردشان خیلی خُرد بود - این مبنای حرکتی است که ما برای جریان خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها هر سال از غدیر تا قدیر انجام می دهیم .