×
بیتحرف ماحرف شما
x - »
| 1 دي 1403, 8:53 ب.ظ
0098 21 88961224

معنای بی عقلی رسانه ای !‏
در پاسخ به غربزده و ضد انقلاب خواندن شهید آوینی در شبکه ی چهار!‏
در هفتمین جلسه ی دوره ی تربیت اساتید مفاهیم " خطبه ی حمد فاطمی " عنوان شد
6 مهر 1401‏

‏ اساساً مقام تأویل و تحلیل ، مقام انسان عادی نیست که بیاید و تأویل کند روایات را و تقدیراً ‏مفاد آن را به درون ببرد . ‏
‏ به همین دلیل است که ما شاهدیم در خود صدا و سیما یک شهید حکیمی را مثل شهید سیّد ‏مرتضی آوینی در برنامه تلویزیونی ، در شبکه ی چهار ضدّ انقلاب و غرب زده می نامند! به همین ‏صراحت . یعنی در معرفی آثار آن شهید ، مجری می گوید " یک فرد به نام کامران ضدّ انقلاب و ‏غرب زده تبدیل شد به مرتضی ". سید شهیدان اهل قلم را در سیمای جمهوری اسلامی ضد انقلاب ‏معرفی کردن معنایش جز بی عقلی رسانه ای است؟ ایشان آن موقعی که داشت بررسی می کرد و ‏غرب را زیر پایش گذاشت سال ها بعد در انقلاب ، آقایان هنوز درگیر مباحث غربی بودند. مانند ‏کمونیست های دو آتشه ای که در عنفوان فروپاشی شوروی تازه مارکسیست شده بودند ! غرب زدگی ‏‏- و فلک زدگی - از قضا همین رفتار کنونی شما در طرد و پایمال نمودن حق شهیدان رودرروی ‏غرب است. غربی که شهید آوینی پیش از انقلاب زیر پایش گذاشت . بعد شهید آوینی حالا می شود ‏غرب زده ؟ شهید آوینیِ محصول و از مآثر و مفاخر انقلاب امام می شود ضدّ انقلاب ؟ کسی که به ‏این راحتی می آید انحرافات فکری خود را با آب و تاب مطرح می کند در صدا و سیمای جمهوری ‏اسلامی ، دارد آب به آسیاب چه کسی می ریزد ؟ و دارد در ملعبه داری کدام بازیگاه تاب می خورد ؟ ‏ما مگر چند حکیم هنرمند و متفکر در این جامعه داریم که شما حالا یکی از آن میان را به باد نابودی ‏می سپارید و به زعم واهی خود مفتضح می کنید ؟ شما اجازه دارید راجع به یک شهید اینگونه ‏صحبت کنید ؟ خانواده اش چرا اعتراض نمی کنند ؟ چرا مدّعیان دوستی با شهید از حریم مظلومیّت ‏شهید دفاع نمی کنند ؟ بعد افرادی را می آورند کنار بحث خود قرار می دهند که از حکمت بویی ‏نبرده اند با سؤالاتی عوامانه در مورد یک شهید حکیم . بعد از آن طرف ، آن مدعی هم که اصلاً ‏ارتباطی با شهید نداشته و هیچ نوع محاذاتی هم حتّی با مجاهدات آوینی نداشته در سال هایی که ما ‏طیّ کردیم و می دانیم و دیدیم ، او می آید در ظاهر حرف درباره ی شهید آوینی اظهار فضل می کند ‏‏. شما اگر به محاذات آن انسان کامل حرکت کرده بودی ، می توانستی بیایی راجع به آن شهید انقلابی ‏نظر بدهید . امّا این طور نبوده است و شما در منجلاب عفن سیاست های سینمایی کشور در آن سالها ‏غرق بودید ، در جایی که ایشان " آئینه ی جادو" را مطرح می کرد شما غرق در جادوی آن آئینه ‏بودید . حالا آمده اید در قالب خاطره گویی می گوئید بیائید بروید به سمت خواندن آثار ونه خاطرات ‏شهید آوینی . بعد کتابی را که به عنوان مثال معرفی می کنید باز هم یک کتاب خاطره است ! که ‏ساعت خرید آن از سوی قصه ی کیش شخصیّت شما هم باید وقت بینندگان سیمای نظام الهی را ‏بگیرد. این همان رویکرد مغشوش و اغتشاشی است که ما عرض می کنیم . وقتی که ما به جامعه این ‏گونه نگاه کنیم ، جامعه به این جا می رسد که سیمایش یک شهید را ضد انقلاب معرفی کند. شهیدی ‏که در یک سیر روحی الهی در یک مسیر تجریدی عقلانی آمده و در جای خودش قرار گرفته است . ‏اساساً قرار نبوده است شهید آوینی از روز اوّل در این نقطه باشد و شما اگر در جستجوی مثالی برای ‏توبه ی افراد در برابر عظمت انقلابید ، چرا خود را مثال نمی زنید ؟ به جای او که یک لحظه هم ‏توقّف نداشته وبا آن پاکی طینت منحصر به فردش اینگونه در منتهای مظلومیّت بعد از گذشت ‏‏30سال از شهادتش به نام تکریم خدشه دار می شود . لذا در اغتشاشی چنین درک این ابعاد کلّی ‏انسان بر هر عقلی میسر نیست و اتّفاقی که دارد می افتد ، اصلاً ماورای این داستانی است که در ‏جامعه مشاهده می کنیم - در وقایعی که همه آن کف روی آب است و گذراست و هیچ خطری از این ‏ناحیه متوجّه اسلام عزیز نیست . خطر آنجایی وجود دارد که آدم هایی چنین بر مسند و مصدر باشند ‏، خطر آنجا وجود دارد که تریبون دست آدم هایی کم عقل بماند که سلبریتی پرور و شهید سوزند. ‏همچنان ، خطر آنجا وجود دارد که کسانی را که احساس خطر می کنند دست شان را ببندند ؛ و ‏نگذارند این دست بتواند از اسلام ، درست دفاع کند . خطر در خلع ید از نیروی انتظامی کشور در ‏دفاع درست از امنیّت کشور است. تا جایی که امنیّت خودش هم به خطر بیفتد.‏
‏ بارهای قبل مشاهده شد افرادی از اشرار به جان مأمور پلیس افتادند ولی با وجود داشتن سلاح ‏به خاطر منع های غیر عقلایی مثل قانون عدم تناسب جانشان را از دست دادند . اکنون هم دوباره ‏همین اتّفاقات دارد در یک قواره ی بزرگ تری تکرار می شود . پس اینجا داستان این است که ما ‏عقل کشور را دست کسانی داده ایم که از آن بویی نبرده اند . یعنی اصل قضیّه این است و این عقل ‏باید برگردد به آن مسند خودش که مسند عقلی مدیریت ولایی و ولایت فقیه است . اکنون همه نظر ‏می دهند راجع به مسائل کشور ، راجع به تمام مسائل نظر می دهند ، راجع به ریز و درشت حجاب ‏و سایر مسائل ، بی آن که لحظه ای تأمل در اصل وجود ولایت فقیه در این کشور داشته باشند و از ‏آن فقیه اعلم جویای جواب شوند. باید از که پرسید که درست و غلط چیست ؟ مگر ما ولایت قلی و ‏سُلی داریم ؟ ما ولایت علی داریم و از علی باید پرسید که این جامعه چطور باید اداره شود . آن آقایان ‏ورشکسته هم اگر که صاحب نظر بودند که ورشکست نمی شدند . آنها اصلاً صلاحیّت اظهار نظر ‏در مسائل عقلانی این کشور را ندارند و اوّل باید بیایند فکری به حال مشاعر وعقل خود کنند و ثابت ‏کنند که در عالم چکاره اند و محاکمه شوند که در کشور چه کردند ؟ بنابراین مشکل و نکته ای که ‏وجود دارد این است که افراد غیر از این که مسائل عقلانی را بر نمی تابند ، توجّه شان به امور ‏دنیوی باعث می شود که از اعتناء به امور اخروی باز بمانند و این بازماندن از امور اخروی باعث ‏می شود که باز از آن عقل فعّال ، عقل کلّ در عالم فاصله بیشتری بگیرند . معلوم است که نتیجه اش ‏می شود هرج و مرج در این جامعه . نتیجه اش می شود این مسائل تأسف برانگیز . نتیجه اش می ‏شود بدهکار شدن و مورد هجمه قرار گرفتن دینداران . باز مثل شرایط سقیفه این دیندار حقیقی است ‏که مورد هجمه است و در خانه خودش و در لباس خودش و در دین خودش مورد هجمه قرار می ‏گیرد . یک روز هم می شود که می آیند مزاحم نماز دینداران می شوند ، می گویند آقا شما چرا اصلاً ‏نماز می خوانید ؟ نماز هم نخوانید . اکنون به حجاب پیله کرده اند و عنکبوت هوایشان بعد می آید ‏سراغ نماز و بعد هم اذان و می گویند چرا اذان پخش می شود ؟ این مزاحم ماست و اذان هم در این ‏جامعه پخش نشود . این ها حدّ یقف که ندارند در این قضیّه ، پیشروی می کنند و می آیند جلو و این ‏جامعه ای که دارد از عقل اینگونه فاصله می گیرد ، خودش را می سپارد به اهواء بشری و خیالات ‏انسان هایی که شیطان زینت داده است شعور نداشته شان را در مصداق " فیحلوا ما حرم الله زُیّن ‏لهم سوء اعمالهم" - " کالزین فی وجه العروس تبذلت بعد الحیاء فلاعبت ارادها " - حالا ‏برای این ما باید چه کنیم ؟ باید در نقطه ی مقابل و متضاد آن بنا به فرمایش امام صادق ‏علیه السلام قرار ‏گرفته و عمل کنیم و آن سوق دادن جامعه به سمت تفکر عقلی است . به سمت آن اصل خِرد گرایی ‏است که آن ها شعارش را دادند ولی بویی از آن نبردند - خِردشان خیلی خُرد بود - این مبنای حرکتی ‏است که ما برای جریان خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها‏ هر سال از غدیر تا قدیر انجام می دهیم .‏

برچسب ها :


نام*
ایمیل*
نظر*




نسخه قابل چاپ
کد خبر : 50170
تاریخ خبر : 1401/07/08-09:04
تاریخ به روز رسانی : 1402/11/24-10:02