امام (ره) می فرمایند که نقشه ای در عالم وجود دارد که با مزاج انسانیّت سازگاری دارد ، یعنی انسان با آن نقشه منطبق است . حالا ببینیم مترجم باید چه کند ؟ شارح باید چه کند ؟ تحلیلگر چه ؟ هنر این است که آن تطبیق را با آن مزاج در آن نقشه ی جامع ، عین به عین و لفظ به لفظ منطبق کند با ذهن مخاطب ؛ اگر بخواهد آن شهود اتّفاق بیفتد . بعد می فرمایند مرسلین آن نقشه ی سیر انسانی را همراه آوردند - نگاه راهبردی را بنگرید در معارف حدود 90 سال پیش - بعد می فرمایند که در این دستور راه مستقیم انسانیّت این است ، یعنی همان صراط مستقیم . که اگر قطّاع الطریق بگذارند که حرکت باطنی انسان طبق این نقشه باشد ، اگر مجال و اجازه دهند و قطع طریق نکنند ، این فرد گرفتار اخترام نمی شود . یعنی در واقع از سیر رشدش باز نمی ماند و فرد به جایی می رسد که حرکت بر طبق نقشه ، مستلزم وصول به مقصد است . یعنی همه ی شما به مقصد می رسید اگر آن اخترام بگذارد . یعنی پرهیز از اخترام را بگذاریم سرلوحه ی زندگی خود ، که که این اخترام من است . قرار نیست در جا آدم از دنیا برود ، کم کم آدم را از دنیا می برند ! این مسافت باید به سلامت طی شود . وقتی به آخر می رسد آن میوه ی وجودی انسان می رسد . وقتی که وارد این مسیر می شود در آن مسیر استکمالی و کمالی عالم وجود ، این انسان یک شجره ی مستقلی می شود که از این شجره ، از عطرش ، از طعمش واز خصوصیّات دیگرش ملائکة الله استفاده می کنند و مجذوب نور او می شوند - طبق آن آیاتی که راجع به اشراق نوری حضرات بر ملائک آوردیم و مثل آن خطاب نبوی " مرحبا به نجمین یقترنان " که جلوه اش بر نبی خدا صلی الله علیه و آله نیز صورت گرفت و این خطاب یقیناً در وهله ی نخست حاصل یک تجلّی بود بر قلب حقیقت محمدیه صلوات الله و سلامه علیه- اهل نور منتفع می شوند از آن کوکب های درخشانی که در عالم می درخشد . تا جایی که جهنمیان هم از نور مؤمن استمداد می کنند و می خواهند که یک توقفی کند . چون لهیب آتش جهنم در توقف نور مؤمن و سایه اش که بر آن افتاده است فروکاسته و این آرامش داده به جهنمیان - این مفهوم قلیل شفاعت است - یعنی این نور نه فقط به ملائک کمک می کند ، بلکه به جهنمیان هم کمک می کند . اکنون در مسائل انقلاب هم در یک بخش ، نیروهای انقلاب را داریم ؛ یک بخش هم معاندین را ، بی آنکه بدانند اهل انقلاب در شفاعت آنان در مجاهدتند. این نقشه ای است که انبیاء آوردند و جایگاهی که ما داریم و مسیری که ترسیم می شود برای این که ما از آن اخترام در عالم وجود بتوانیم فاصله بگیریم و آن نقشه ای را پی بگیریم که حقایق عالم وجود را در تطبیق با وجود ما - آن موجود بسیط خطبه را و آن بساطت مفهومی خطبه را - بیاید به شهود عینی برای ما برساند و منشأ تأثیرات آن حتی بر دشمنان ما شود . این می شود دوره ی تربیت مدرّس خطبه ی فاطمی . یعنی مدرسین باید با این خصوصیّت با همان نقشه ی راه انبیاء بروند و از این اخترام ها مانع شوند ، اوّل در وجود خودشان این تلاش را کنند تا این تطبیق حاصل شود ، بعد در جامعه ی مخاطب . این تنها راهی است که در این جامعه وجود دارد ، یعنی راه دیگری وجود ندارد اگر داریم می رویم . حالا از صحبت های من شاید گاهی شما خوشتان نیاید ، دردتان بیاید . چون کمی با منافع و با تفکر فعلی تان ممکن است تضاد ایجاد کند . ولی تمام این مسیرهایی را که می رویم را باید برگردیم . فایده ای ندارد این تلاش ها . در درون سیستم و قاعده ی آن ، این سیستم اصلاح نمی شود . باید برای سیستم از بیرون و از رئوس آن فکری کرد و جریانی فرا جناحی و به معنای واقعی کلام فرا قوه ای را ایجاد کرد . هر چه تلاش کنید یک روز عمرتان تمام می شود و نگاه می کنید که برآیند جامعه می شود این که چادر از سر زن مسلمان بکشند ، گلوی مرد مسلمان مدافع این نظام را ، مدافع امنیّت این نظام را ببُرند . این می شود نتیجه ی تمام آن تلاش ها . چرا ؟ چون از ابتدا روش اشتباه بوده است .