حضرت در آن حصر عقلی خود در خصوص شرایط فتنه از باب اشراف علمی می فرمایند " زشت است بر شما شکستگی شمشیر ، بازی بعد از جدیّت ، کار بیهوده ، سستی نیزه ها و تباهی رأی ها و لغزشهای ناشی از هوی " یعنی در مواجهه ی با جامعه ای در حال فتنه این ارکان ِ سه تا شش گانه را به ترتیب در اشارت آن ملکه ی تام عقلی علیها السلام مشاهده می کنیم که ایشان می فرمایند شمشیرهای تان شکسته ونابرّا است . سلاح و شمشیری که برای انسان مسلمان همواره یکی از استوانه های مهم زندگی اش بوده است - حالا سلاح علمی می خواهد باشد و شمشیر رأی و یا همین ابزار و شیء و سلاح در دستانش ، سلاح این اهمیّت را دارد - اکنون در جامعه ی انقلاب ما چه سلاحی داریم ؟ سلاح و شمشیر ما چیست ؟ آیا شمشیرهای ما بُرّان هستند یا نه شکسته اند و پَرّان ؟ وقتی می بینید افراد می آیند در مناظرات و مباحثات از اوّل تا آخرش را جمع کنی برای جامعه ی انقلاب إقناع ندارد چه رسد به مخاطب غیر انقلابی . باید به سمت ترمیم سلاح های فکری انقلاب رفت . این جا موردی قابل توجه وجود دارد و آن این است که ما یک جامعه ی ویژه داریم . یعنی ما یک مردم خاصّ داریم . این که دشمن نتوانسته به خیال خام خود انقلاب را بحمدالله شکست دهد به دلیل همین خاصیّت مردم است . نمی تواند دشمن مردم ما را تحلیل کند . واکاوانش درمانده اند . نمی توانند در مطالعه ی رفتار توابع و شکل گیری هندسه ی این ملت تحلیل و نتیجه گیری کنند که مثلاً در آن ِ واحد واکنش مردم چه خواهد بود در قبال حقیقت ها و وقایع . یک وقت ممکن است زود جوش بیاورند ولی زود هم آرام می شوند . این ها تعبیرمی کنند به اغتشاش . من یادم هست در جلسه ای در معاونت زنان ریاست جمهوری مسئول و گزارشکر ویژه حقوق بشر که فردی آلمانی بود ، گفت شما با این بحران هایی که در پیش دارید ، مثل اشتغال این همه دانشجوی زن می خواهید چه کنید ؟ اشاره کردم که من جوابش را می دهم ، گفتم که اوّلاً یک چیزی من به شما بگویم و آن این که آن تلقّی ای که شما از بحران دارید با تلقّی ما از بحران خیلی فرق می کند . یعنی ما هر چیزی را که شما بحران می دانید ، بحران نمی دانیم . تلقّی ها فرق می کند . ثانیاً این که شما این بحرانی را که می گوئید پیش پای تحصیلات زنان است یعنی این همه زن فارغ التحصیل را بعداً با بحران اشتغال شان چه کار می خواهیم بکنیم؟ هدف ما از تحصیل زنان ، اشتغال نیست .هدف ما فرهیختگی زنان است ، فرهیختگی مادر است . تسلّط علمی مادر است و این که هر جا هم انقلاب نیاز داشته باشد زن بیاید در میدان . لذا بحث اشتغال زنان از نظر ما مهم نیست ، چون نفقه با مرد است و با زن نیست . ایشان سکوت کرد . در واقع یا جوابی نداشت که بدهد یا این که ظاهراً قبول کرد . آدم که در باطن این ها نیست که اگر تأیید کنند بگوئیم تظاهر کرده و دروغ می گویند ، نه ممکن است تأثیر هم گرفته باشد . در جلسه قبل هم خدمت تان عرض کردیم ما در جهان عقب هستیم ، عقب افتادگی مان از جهان نیست ، عقب افتادگی ما در جهان است . یعنی ما نتوانستیم معارف مان را در جهان خوب نشر دهیم . اگر نشر دهیم حتّی آن مسئول حقوق بشر با سؤالی از سرتعنّن هم قانع و یا لااقل ساکت می شود . یعنی حرف ما در اسلام مشخص است که چیست ؟ آن سلاح شکسته را اوّل باید ببینیم کدام است ؟ چون وقتی به یک فتنه ی مشابه می رسیم ، سقیفه ها همین طور تکرار می شود . من یک سرمقاله در دهه ی 60 در شاهد بانوان نوشتم با عنوان " سقیفه در تغییر " . یعنی فقط صورت سقیفه همین طور دارد تغییر می کند . این سقیفه ی معاصر هم دوباره دارد تکرار می شود . یعنی اصلاً جمع نمی شود . علی علیه السلام نهایتاً انتخاب شد. بله ولی او را در حاکمیّتش ضربت هم زدند ، مگر نزدند ؟ انتخاب شد بعد از آن صبوری های غصه وار و غصه دار . ولی آخر ضربت آخر را زدند . چرا ؟ چون او علیه مردم شمشیر نمی کشید ، چون در حکومت او راکب و مرکوب هر دو در راحتی بودند " و لا یکل سائره و لا یمل راکبه " . لهذا این نیست که سقیفه متوقّف باشد ، سقیفه مترصد است ، از هر روزنی و مجرایی این سقیفه می آید بیرون و " ممن حولکم " و اهل مدینه " مردّوا علی النفاق " به نفاق عادت کرده اند و درآن به مهارت رسیده اند . یعنی آن اثر و آثار خودش را می گذارد . این " شکستگی شمشیر " و" سستی نیزه ها " ، نیزه اساساً کارش چیست ؟ نیزه و سنان برای آن ضربه های از راه دور است که اگر سست و ضعیف باشد این نیزه ، اصلاً اثر گذار نیست . نیزه باید محکم باشد . چون از یک فاصله ای اصابت می کند ، خود فاصله سستی می آورد برای نیزه . چه رسد به این که خودش هم سست باشد . پس تأکید متین بر " سستی نیزه ها " در این مثال هایی که حضرت زهرا سلام الله علیها می آورند دقیق است . یکی هم " تباهی رأی ها " . این که رأی ها فاسد و تباه شده . حال چرا این آراء تباه شده است ؟ خود حضرت در خطبه و در روایات ، دلیل این تباهی وانحراف را از آرمانها و انگیزه ها ؛ خیلی صریح و عمیق به آن می پردازند . لذا این خصوصیّاتی است که این داستان دارد .
این داستان ادامه دارد و می بینیم حضرت تحلیل می کنند ، تاریخی هم تحلیل می کنند و همین طور در تاریخ می ماند . کجا آمدند این را به عنوان سیاست ، به عنوان راهبرد و آموزه در صدر کلام و بیان و خطب و صدر هر برنامه ، برای مردم تحلیل کنند و کار کنند ؟ به همین سادگی و به همین وضوح . اصلاً نمی خواهد برویم به تأویل . بگوئیم منظورشان از " شکستگی شمشیر " استعاره ی مکنیّه است . لزومی ندارد ، چون با کسی از استعاره حرف می زنند که اهل باطن باشد . این ها که اهل باطن نبودند . این ها همان جنگجویانی بودند که فقط شمشیر را می شناختند ، نیزه را می شناختند یا در پیروی از هوای خود و دیگران ، نظر و رأی می دادند و آناً فآناً با این و آن بیعت می کردند . راجع به این اهرم هایی که در دست شان بود حضرت بوضوح نظرشان را می فرمایند .
... حال یک سری بدیهیّات تاریخی وجود دارد و یک سری تشکیکات تاریخی که اگر این اشکالات در زمان خودش رفع نشود تا ثریا اتفاقی که نباید بیفتد می افتد - مثل اشکالات امروز انقلاب ، در زمان های بعد در تحریف ها اتّفاقی می افتد و مبانی ما تا حدّی مورد تحریف قرار می گیرد که کسی اصلاً فهم نمی کند منظور و مقصد و آرمان ما چه بوده ، اصل جمله چه بوده و اساس حرف چه بوده است ؟