از آنجا که تاریخ در پهنه ی جغرافیا حاوی تکرار عصری است . ضعف و تحریفی هم که در نقل متن خطبه ی حضرت زهرا از همان قرن اوّل هجری در طرق متفاوت وجود دارد ، ناشی از بی دقتی در تحویل ها و دست به دست شدن هاست . که با روشهای متفاوتی می توان از متن و اصل خطبه تصحیف زدایی کرد . تصحیح ما از باب ادبی - بطور مثال در رعایت موضع سجع ِ لازم - و یا از باب فلسفی یا روایی بر می گردد به فن ّ تطبیق متون و اقتضائات و دلالات اصولی . اما نهایتاً مع الأسف با اهمالِ خصوصاً عصری ، ظلم به خطبه در قرون متمادی در عدم حفظ آن متنی که با مشقّت علمای شیعه به ما رسیده است مشاهده می شود . البته جای تعجب هم نیست که در کارکردهای سطحی فضای مجازی این ضربه به تُراث ما شدیدتر است . که نقل های متعدد ، إعراب غلط ، متون ناقص و ترجمه های دارای اشکال از جمله ی این ضربه هاست . مثلاً در یک دعا می بینید بعد از خطاب و تسمیه ، طلبی در کار نیست و این صورت ابتر از دعا در نقل های متعدد در شمار میلیونها نفر مراجعه کننده مورد استفاده قرار می گیرد. حال از این دعا چه در می آید ؟ معلوم نیست. در تعقیبات نماز در روایت شریف نبوی صلوات الله علیه و علی آله و سلم است که این ذکر را بگوئید بعد از نماز صبح و این ذکر را بگوئید بعد از نماز ظهر . در تمام منابع مغلوط در فضای مجازی این نقص موجود است که می آورند " یا باسط الیدین بالرحمة " ، خب که چه بشود؟ " یا باسط الیدین بالرحمة " چه کار بفرما ؟" یا باسط الیدین بالرحمة ارحمنی " رحم کن به ما . " ارحمنی " در تمام آن متون افتاده و افراد طبعاً دارند دائم می گویند " یا باسط الیدین بالرحمة " خب داری خدا را صدا می کنی ، صدا کردی ، حال نمی پرسی از خود که چه می خواهی ؟ یا صدا کنیم" آقا ! " و بعد همین طور در مقیاس 40مرتبه ذکر صبحگاهی همین طور تکرارش کنیم . در مقابل آن " یا واسع المغفرة إغفرلی " که در بساط نیایش ظهر در آسمان دوم با آن سرو کار داریم . بی توجه به وجود آن " إغفرلی " برای درک نقص ذکر این " ارحمنی " از باب اقتضائات سیاق . خلاصه ، دعا ابتر است و این به دلیل آن است که اولاً آن ها مرجع دعای مردم نیستند و ذکر را علما می دادند به مردم و در ثانی متخصص هم نیستند . این که تعمّدی هست یا نیست ما نمی دانیم ، کاری به این نداریم که بعضی این ها را وارد فضای دینی ما می کنند در یک نسل ، در حالی که جوان ، دیگر مفاتیح دستش نیست و مرجعش شده است اینترنت و موبایل . حالا بماند که در بعضی از ادعیه و آیات ، مترجمین از باب معرکه ی جانانه چه کرده اند ؟ یا متن جا افتاده است یا در ترجمه قرآن و مفاتیح و ادعیه و صحیفه ی سجّادیه ، لفظی را که نمی فهمند نادیده گرفته و آگاهانه از آن عبور و پَرش ترجمه دارند . مانند نمونه ای که امروز از فرمایشات حضرت زهرا سلام الله علیها در جمع زنان مدینه برای شما می آوریم که ببینید چگونه از یک موضوع ساده - آن هم با ادعای شرح - عبور می شود . حال یک جا یک کلمه ای ثقیل الترجمان است و ممکن است برداشت های متعدد از آن شود و ما در جمع آن برسیم به یک اجماعی در بیان ؛ مثل " أسداها " در مفهوم کفایت و استمرار میان بدایت و اوّلیّت که نهایتاً در ترجمه ما را به سبوغ ممدود آلاء دلالت می کند. یک جا هست که واژه ساده است و این جا در کارکرد نقش آن در جمله قابل ترجمه است. اما از کارکرد این هم عبور می کنند و می پرند و جهش و پَرش ترجمه دارند . چرا ؟ چون نمی خواهند اعتراف کنند از باب غریب الحدیث به عدم فهم لفظ کوچکی چون " غِبّ " در زنجیره ی معنوی مراد در بیان مصطلحات فاطمی در قِلّت استعمال آن ؛ و چون تعمداً این کار را می کنند ، این می شود به نوعی مصداق وهن و کذب و دروغ بستن به خدا و پیامبرصلی الله علیه و آله . چرا دروغ می بندید ؟ روایتی را که معنایش را ازباب مشکل الحدیث نمی دانید چرا نقل می کنید ؟ ترجمه ای را که بلد نیستید ، چرا متکفل می شوید ؟ به قول طحاوی در مشکل الآثار نکنید این کار را . در مقابل خداوندی که حاضر و ناظر است و می فهمد که شما چه دارید می کنید . بگو بلد نیستم برادر! بگو چنین واژه ای در آن است و این واژه را من نمی دانم چیست پدر! - اینگونه نقل کنید تا باب تحقیق در خصوص آن باز شود - ولی می بینید که می پرند . در ترجمه ی قرآن هم همین طور است و با مُد جدید ختم فارسی و نشر متن فارسی قرآن کریم پرش های ترجمه ، متن را به یک متن ناقص مبدل می کند و اساساً ختم صورت نمی گیرد - حال بماند که به دلیل عدم نظارت درست ، برخی متون عربی قرآن نیز نقص از باب جا افتادگی کلمات دارد - لذا در این اشکالی که وجود دارد در ظلم تاریخی به این آثار ، یک بخش مهمی از سر غفلت است . حال این که در صورت پذیرش عدم تعمد چرا این غفلت این قدر فراگیر است ؟ برمی گردد به رویکرد ما در روال پژوهش و ترجمه و آموزش - که در جلسه ی قبل اشاره شد که این هنر ماست که می توانیم دو موضوعی را که یکی مادی است و یکی معنوی ، جمع کنیم در یک محور! - در سیاست گذاری هایمان ، در محور بندی هایمان و در اصول نگاری هایمان این اشکال کراراً موج می زند. آن هم با ادعای عجیب و گاهی جسورانه ی حصرعقلی . حال با چه جرأتی می آیند و بی اشراف بر متن جامع و صورت معنوی کلام ، خطبه ی کریمه ی حمد فاطمی را به هفت بخش ِ بی تناسب دسته بندی می کنند؟ این از هنر عجیب ما ایرانی هاست دیگر که عامل ایجاد ضعف در متون اسلامی شده است . این ضعف ها را متأسفانه در طی قرون در مبانی خود مشاهده می کنیم که از آن ها بعدها سیاست ها ی کلان در می آید ، سیاست های امنیت ملّی در می آید و از آن ها راهبردها و کارکردها در می آید . چرا ؟ چون آن آموزه و آن تربیتی که شما به دنبال آن هستید این جا باید اتّفاق بیفتد و گُل کند . آن روشی که در عدم فهم روایات و معارف داریم آن طور است که سوق می دهد به این اشتباهات و خطاهای فاحش عقلی که امروز در اشکالات ترجمه ی فرمایشات حضرت ، مثال می آوریم .
توضیح عکس: خطبه فدکیه در میراث یهودیان قرائیم