در آن بحث " بحرین یلتقیان " و آن التقاء این دو بحر ، که دو بحر وجودند و اگر قیاسی هم صورت می دهیم ، این قیاس ناظر بر افضلیّت هیچ یک بر هیچ یک نیست " بینهما برزخٌ لا یبغیان " . یک برزخی دارند بینشان که بغی و غلبه ای این بر آن و آن بر این ندارد . در واقع اگر ما بخواهیم خیلی از آموزه های اجتماعی ، خانوادگی ، اخلاقی و رفتاری مان را بگیریم از همین یک بحث می توانیم آن را اخذ کنیم و آن این که این بغی در زندگی و حیات انسان وجود نداشته باشد ، یعنی در خانواده بغی نباشد و در جوامع هم از باب تزاحم و تداخل بین انسان ها و اقوام و ملل ، بُحران بغی وجود نداشته باشد . انسان ها بحرهای وجودی شان می تواند در کنار هم قرار گیرد ، بدون این که بر هم بغی ای داشته باشند. از این آموزه و از این رویکرد روشن قرآنی و نبوی می توان اعتدال ، سازش و خیلی از خصوصیّات دیگر را مثل عدم تزاحم یا تداخل احتمالی رشد در زندگی زن و مرد کشف و استخراج کرد . یعنی هم آموزه های زندگی را ، هم آموزه های اخلاقی - فلسفی را که این خود یک نکته ای است . امّا نکته ی مهم تر در این خصوص ، بحث برزخ یا ورق بعدی است که از آن بی اطلاعیم و حدّ فهمش نهایتاً حدّ طبیعت است که بالاتر از آن امکان نزول در عالم مُلک را نداشته ، ولی اکتفا به آن هم نیاز به ارسال رسل نداشت . خود برزخ هم - حقیقت برزخ ، یعنی آن چیزی که قرار است ما از آن عبور کنیم و هیچ شناختی نسبت به آن نداریم جز آموزه های وحیانی اهلبیت علیهم السلام که " و الله ما أخاف علیکم إلّا البرزخ " در خصوص برزخ اعمال انسان و ثواب و عقاب قبل از قیامت بنا به تفسیر شریف قمی (ره) ، یا قول قرآنی " من ورائهم برزخٌ إلى یوم یبعثون " در ورائیّت و امتداد آن ، در این جا کم کم آن شناخت ما نسبت به عالم برزخ ایجاد می شود - کسانی که رو به موتند و مراحل احتضار را طیّ می کنند یا در مراحل نهایی و نامطلوب و عود ارذل العمر قرار دارند ، عموماً می بینیم در خوابند - یا در بیهوشی و یا در خواب - یعنی در احوال فاصله ای قرار می گیرند بین دنیا و اهوال عالم برزخ ، با این که این جا هم بغی ای اتّفاق نمی افتد ، اما کم کم آماده ی ورود به آن عالم می شوند . حال آن هائی که به موت اخترامی و ناگهانی و ارتجالی از دنیا می روند ، آن ها در وجودشان طبعاً یک واکنش ها و تغییر و تحویل هایی هست که این را کمک می کند ، و ما خبر نداریم از این که لحظه ی مرگ برای آن ها چقدر طول می کشد ؟ ما آن را در وحدت شخصی زمان کلّ یک آن ، می بینیم ولی از آن سو ممکن است برای خود در تجرد ناقص حرکت جوهری و سیر برزخی یک دهر باشد . ما خبری از این داستان ها نداریم . چون عالم عرضی زمان وقتی متوقّف می شود در این سو ، در آن سو ما نمی دانیم که چه اتّفاقی در سایه ی تاریک عالم مُلک می افتد ؟ گرچه در تعالیم بزرگانی چون امام قدس سرّه در مورد تأثیر تعلقات و شواغل در تطویل برزخ و قیامت صغری آمده است که " میزان برزخ هر کس به اندازه ی علاقه ی او به دنیا است " - که این سخن خود بابی از ابواب معارف و در جای خود محتاج تبیین است - لذا این برزخ در فاصله ی وجود تجردی عقلانی و وجود جسمانی طبیعی و عالم ملک از یک سو و در بین و میانه ی عوالم متعالی یا واسطه ی عالم عقول و نفوس کلی از سوی دیگر چون اهمیّت دارد ، علیرغم این که ما بحث آموزه های فاطمی را داریم پی می گیریم و غیر از این که بر روی مفاهیم خودِ خطبه کار می کنیم ، امّا می خواهیم به اسرار عالم هم از طریق خطبه پی ببریم ، چون حضرت آمده اند و رمز گشایی کردند و اسرار را بیان کردند .