بعضی از انسان ها به قول امام راحل عظیم (ره) تجرّد متوسّط دارند و بعضی تجرّد تامّ دارند - و این سمت ِ آن حرکت جوهری است که در عالم برزخ می آید منجر می شود به آن تجرّد عقلی . ولی برای کسانی که مخاطبان اهل بیت علیهم السلام در عالم هستند ، تلاش ما این است که این تجرّد و این حرکت جوهری قبل از برزخ آغاز شود و به مصداق " موتوا قبل ان تموتوا " ما همه چیز را نگذاریم برای آن ظهور ملک الموت ، همانطور که در توقفی عجیب ، همه ی حرکت های انقلابی را گذاشتیم برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف - که تا یک ذرّه مشکلی پیش می آید جلوی پای انقلاب ، می گویند خدا صاحبش را برساند واین تکیه کلام شده است . البته دعای بدی هم نیست و باید گفت آمین ، امّا باید مراقب بود که این بهانه و توجیه اهمالها و کنار کشیدن ها و نهایتاً بی تفاوتی ها نباشد و نشود - در این جا هم واگذاری قضایا به برزخ ، کار ما را دشوار می کند مثل آن مثال تنه ی درخت که گفتیم وقتی انسانی می گوید بگذار قدرتم بیشتر شود تا این درخت را - که آن هم در حال رشد و قطور شدن است - بعداً قلع و قمع کنم - البته شجره ی خبیثه را ، چون شجره ی طیبّه را که آدم قطع نمی کند ؛ چون بال فرشتگان را شکستن است طبق روایت - آن شجره ی خبیثه که حالا هواهای نفسانی انسان است ، هواهای نفسانی سایرین از اطرافیان انسان است ، آن هواهایی که به انسان تحمیل می شود ؛ تا مادر نسبت به فرزندش و مرد نسبت به همسرش چشم پوشی کند ، همه ی این مجموعه ی عجیب و غریب و رایج تسامحات ، انسان را در مسیری قرار می دهد که بدیهتاً طریق هوی است . یک موقع هوای خود آدم است که اتّفاقاً بدتر و ضربه زننده تر از آن ، هواهای اطرافیان است . یعنی آدم ممکن است نسبت به تمنّیات خودش کوتاه بیاید امّا نسبت به تمنّیات اطرافیانش تسلیم شود و یکی از ضربه هایی که ما در این انقلاب خوردیم ؛ از همین ناحیه بوده است که مسئولین گرفتار فرزندان شان شدند . گرفتار تحصیل فرزندان شان ، گرفتار اشتغال فرزندان شان . این رانت ها و باند ها و بورس های رنگارنگ و خلق الساعة ی تحصیلی خارج از کشور ، این ها همه از این نوع شیطنت نفس در این هواها در آمده است .
بنابراین ما می خواهیم این غلبه ی حسّ را - از قضا در توجه عمیق تر آن شناخت حسی مادی و عادی - ببریم به سمت شناخت عقلی مجرد و فرامادی ؛ تا همان طور که تکیه گاه شناخت حسّی ، شناخت عقلی است ، در رویکرد انسان ها به موضوعات و واقعه ها هم این قضیه تقویت شود . خصوصاً در زنان که احساسات در زنان قوی تر است و عقلانیّت ، بعضی اوقات مغلوب احساسات می شود در زن ، که اگر در یک گروهی از زنان در جامعه ی ما بحث های عقلانی خوب جا بیفتد - به دور از تکلّف و به دور از آن مرسومات و معروفاتی که در حوزه ها داریم و زنان را به شکل مردان دارند بار می آورند. به جای این که آن زن و عقلانیّت زن بیاید به منصه ی ظهور برساند ، شکل مردها می شود و شبیه مرد ها حرف می زند ، با همان ادبیات و رفتار و با همان غلظت و احیاناً خشونت و رکاکت کلامی حتّی در بعضی جاها - در این جا امّا بیشتر کارکردش برای زنان ، با رویکرد توفّق عقلانی در بحث عقلانیّت مهم تر است و در درجه ی اوّل اهمیّت قرار می گیرد تا نسبت به مردان . چون طبعاً ما می خواهیم از این طبع شناخت حسی در تکامل شناخت عقلی ، زنان را برسانیم به آن بحث مهم تجرّدی که در فرمایشات شما به عنوان گزارش درس های قبلی مطرح شد و به قدر کافی و مستوفی هم فرمودید . چون ما به یک سازمان فکری جامع اعم از زن و مرد نیاز داریم ، که این سازمان فکری جامع باید سیراب شود از این حقایق و معارف . در افق آن سمت و سوهایی که در بیانات شما بود - که هدف ما را دارد درک و ترسیم می کند - ما می خواهیم آن سازمان فکری جامع که یک بخشی از آن وجود دارد ، سیراب شود و آن یک بخشی هم که وجود ندارد ایجاد شود . خصوصاً در جامعه ی زنان ، ما سازمان فکری نداریم ؛ چه رسد به سازمان فکری جامع که درخصوص مسائل بانوان در جمهوری اسلامی باید ایجاد شود . اما در جامعه ی انقلاب و در نظام ، ما سازمان فکری داریم و این سازمان فکری باید به سهم خود از سوی زنان انقلاب هم سیراب شود - همانطور که از سوی مردان در برخی وجوه سیراب می شود - چه در حوزه ها و چه در دانشگاه ها و چه در مراکز دیگر . لذا در بحث ما در این سیر ارتقاء در مراتب هستی و در طبقات هستی ، طبعاً تنها ابزار مهم این ارتقاء عقل است ، چون این موهبت الهی است که آن ارتقاء را میسر می کند و ما لابدّیم که این تعقّل را و روش تعقّل را و نمونه ی تعقّل را در مکتب فاطمی و از مکتب فاطمی فرا بگیریم . خود این خطبه ، هم روش کامل تعقّل را آموزش می دهد - هم نمونه ی جامع تعقّل است و هم در واقع صفت تام تعقّل یک فرد است در کلامش - از همین رو خود این خطبه اهمیّت عقلانی اش خیلی بالاست . یعنی بالاترین فرد در عالم وجود را ما آمدیم مبنا قرار دادیم برای شناخت آن مراتب تعقّلی که جامعه ی انقلاب به آن نیاز دارد و از همین است که این تطبیق را داریم با جامعه ی انقلاب صورت می دهیم . اگر چه ممکن است بعضی جاها به مذاق برخی خوش نیاید ، که مثلاً ما داریم از محدوده ی فلسفه ی محض خارج می شویم در ورود به فلسفه ی سیاسی ؛ اما خیر ، این طور نیست . ما داریم در تطبیق ها می گوئیم که غایت ، آن است. چون قرار نیست برویم گوشه ی حجره و فاطمه شناس شویم - البته می دانید که من با این کلمه ی فاطمه شناسی و اصطلاح گفتمان فاطمی و امثالهما که ازسر کنایه گفتم این را ، مخالفم - قرار نیست برویم گوشه ی حجره و حاشیه ی یک روستا و برای خودمان نسبت به فضائل اهل بیت علیهم السلام کسب فیض و بیع و اشترای معرفت و فضل کنیم . خیر ، باید در جریان عمل ، این فضائل را بشناسیم و در همین جریان آن را انتقال دهیم به جامعه ی مخاطب خود - من سال ها پیش در پاسخ به یک روزنامه سیاسی در ترکیه گفتم که ما وضعیتمان این است که همزمان پُل می زنیم و همزمان از روی این پُل عبور می کنیم ، لذا در میان پیروان جهانی انقلاب کار ما از همه سخت تر است - حال با این رویکرد چون باید بدانیم که ما از جامع ترین نمونه ی عالم خلقت در بیان استفاده کردیم بعد از قرآن که خطبه ی حضرت زهرا سلام الله علیها است .