×
بیتحرف ماحرف شما
x - »
| 1 آذر 1403, 12:02 ب.ظ
0098 21 88961224

نفی سطحی نگری در نظر به اسوه ها و الگوها ‏
‏- بحثی در فاصله از رفتار و تصمیمات عقلایی در دو سوی اغتشاشات
در پانزدهمین جلسه ی دوره ی تربیت اساتید مفاهیم خطبه ی حمد فاطمی عنوان شد.‏
29 آبان 1401‏

چون هر انسان دارای یک عقل بالإمکان مجرّد است . اگر این عقل بالإمکان ، از قوّه به فعل در آید ‏، می برد انسان را به سمت تجرید و آن تجرید مطلق و تجرّد تامّی که اهل بیت دارند که احاطه بر ‏عوالم تامّ و کلّ عوالم است . در اینجا یک باب هایی در فلسفه داریم که برای این تجرّد مفتوح است و ‏ما باید از این تجرّد در عالم امکان - در حدّ امکان و توان - عبور کنیم و نزدیک شویم به آن الگوی ‏غایی و تام تجرّد . اسوه ه را از این رو نباید سطحی نگریست و گفت رفتارهای فاطمه ی زهرا فی ‏المثل چگونه بود ؟ ما فلسفه ی رفتارهای فاطمه ی زهرا را در حکمت فاطمیّه مراد می گیریم و بر ‏اساس این فلسفه ی رفتاری اگر عمل شود در عالم ، خود به خود در هر جایگاه می شود فهمید چه باید ‏کرد ؟ چون مبنایی در خصوص همه ی ابعاد زندگی بشر در آن موجود است. این که حضرت زهرا ‏سلام الله علیها می فرمایند " حبب إلىَ من دنیاکم ثلاث تلاوة کتاب الله و النظر فی وجه رسول الله و ‏الإنفاق فی سبیل الله " در این سه رشته ی اتصال ذاتی با الله یعنی " کتاب و رسول و سبیلش " در ‏افعال فاطمی " تلاوة و نظر و انفاق " که این سه را آن حضرت عِدل یکدیگر می دانند و ثقلین را ‏کنار انفاق یا انفاق را در تداوم ثقلین و اثر اولیه آن قرار می دهند ؛ این ارزش انفاق را در لمس ‏دست خدا می رساند که این مساس را حضرت زهرا دوست می دارند و آن تجرّد و آن احاطه ی تامّ ‏اقتضای همین را می کند ، تا همان دیار و داری را که از زحمتش در رحلت و شهادت به فوز رحمت ‏و لقاء حق مشتاقند ، محبوب القلوبشان شود در اشارت " حبب الی من دنیاکم ". این ابزار آرامشی ‏است که حضرت زهرا به پیروان خود می دهد . می فرماید نظر به چهره ی رسول خدا ، که در دوره ‏ی غیبت چهره فقط صورت و صفت شخصی نیست ، وجه افعالی هم هست . وجه شریعتی هم ‏هست ، وجه طریقتی هم هست با تمام وجوهی که این وجه دارد ، در رفتارها و سنن و مبانی ومبادی ‏فکر و تعقّل و نحوه ی تعقّل و نگاه به عالم . برای همین است که حضرت زهرا در بحث تفکّر ‏معقول در خطبه می فرمایند " و أنار فی التفکر معقولها " این أناره و این روشنایی و این نور و ‏نیران را در چه می بینند ؟ در " فأنار الله بأبی محمّد ظُلمها " با پدرم ظُلَمشان را برطرف و روشن ‏کرد . این دو أناره ای که در خطبه به آن اشاره شده را کنار هم قرار دهیم ، ما می بینیم که رفع ظُلَم ‏می شود . یعنی در واقع تفکّر معقول ، تفکّری است که روشنایی و أناره ی حقیقت محمدیّه صلوات ‏الله علیه و علی آله و سلم و عقل اول می آید و ظلمت ها را روشن می کند . همان أناره و نوری که ‏ما در تجرّد در جستجوی آن هستیم ، با این که آن تجرّد هم نوری است مطفیء ظُلَم . بدین معنا که آن ‏تفکّر معقول و آن تجرّد عقلی می آید و نگاه ما را نورانی می کند در " المؤمن یمشی بنور الله " . ‏برای همین است که پاسخ این سؤال که ما چگونه اسوه بگیریم از 1400 سال پیش ؟ این است که از ‏عقل او اسوه بگیر ، با اتصال عقل خود در محاذات انوار عقلی شامخین و راسخین و مقربین و اولین ‏، آنان که عقل تام و أناره ی عقلی شان بهترین اسوه ی آخرین است ؛ و اولین قدم این اقتدا ‏درعاقلانه رفتارکردن در عالم است و اخرین قدم هایش در ورود به وادی تفکر معقول و عقل کل ؛ ‏که این برای زن خصوصاً که احساسات در او غلبه دارد یکی از بالاترین مراتب است که بتواند با ‏وجود آن احساس ، بیاید به بال احساسی که دارد یک بال عقل هم ضمیمه کند ، برای همین است که ‏می بینید بالاترین مقام آفرینش در این انضمام برای یک زن قرار می گیرد . چون هم آن احساس و ‏جلال را دارد مطلقاً و هم آن عقل و جمال را دارد مطلقاً ؛ هر دو با یکدیگر می شود " امّ ابیها " ‏یعنی مادر پدرش . می شود امّ عقل اول یا امّ صادر نخستین . می شود " امّ الائمه " در سلسله ی ‏آنان که عقل تامّ دارند . این زن و آن امّ ، این خصوصیّت امیّت را خداوند به او داده است که کمال ‏وجود در اشارت لولا خلقتکماست . اکنون با این معیار برجسته و امتیاز درخشان ، امّی بهترین ‏است که عاقل تر از تمام مادرها باشد . بهترین مادر آن نیست که نوازش زیاد می کند ، بهترین مادر ‏آن است که عاقلانه تر از تمام مادران در عالم رفتار می کند - همچون آمنه خاتون سلام الله علیها و ‏خدیجه خاتون سلام الله علیها - چون احساسات مادری که فطری و ذاتی و غریزی است ، ولی آن ‏سوی قضیه ، به دست آوردن آن أناره و آن تجرّد و آن خصوصیّت کمال عقلی لازم است . لذا در ‏این جا در " و أنار فی التفکر معقولها " نیاز به این أناره داریم . این أناره را باید اوّل در شروع و ‏در مقدمات سلوکی و در رفتار بر طبق موازین شرع به زندگی ورود داد . امام (ره) وقتی که بیمار ‏شده بودند دائماً می پرسیدند اذان شده است ؟ راوی می گوید این نبود که امام نگران باشند که ‏نمازشان قضا شود ، نگران نمازاوّل وقت خود بودند . ما اگر بخواهیم مثل پیشوای انقلابمان شویم ، ‏اگر بخواهیم به این نحوه ی تجرّد که امام هم مبدعش بود، هم استادش و هم عاملش در همان " اطلب ‏العلم باستعماله " و آن انقلاب عقلی که امام می خواست در این عالم ایجاد کند که هنوز به نتیجه ‏نرسیده است و این مشکلات و اغتشاشاتِ هر از چند گاه در کشور و این اذهان مغشوش در مسئولین ‏و در مردم ، بیانگر این فاصله از رفتار و تصمیمات عقلایی است - چون خیلی روشن است و عقل ‏سلیم حکم می کند که کشور را نباید دست زبان امثال نتانیاهو داد امّا وقتی که جوانی از عقل فاصله ‏می گیرد چنین فکر نمی کند که حرف دشمنی تا دندان مسلّح که به ملّت خودش رحم نمی کند ، ‏سزاوار شنیدن نیست . آیا بالاتر از رژیم صهیونیستی کودک کشی در عالم دیده شده است ؛ در آن ‏حوادث قانا و آن موارد متعددی که در فلسطین اشغالی در حال رخ دادن است؟ بعد یک دفعه این ‏جرثومه ی ظلم و جنایت و فساد و تباهیِ بیکاره ،علناً و صریحاً و طمعاً و مکراً بیاید بگوید من می ‏آیم ایران ، بفرما و تشریف بیاور ما هم اتفاقاً سالهاست منتظر هستیم تا خدمت شما برسیم ! این نشان ‏می دهد که این عقل ازهر دو سو از کار افتاده و گرنه مگر می شود انسانی با عقل اینگونه رفتار کند ‏، با عقل اینگونه کار کند و اینگونه با عقل وارد مباحث شود ؟ - نهایتاً این که ما سیر و ارتقاء فکری ‏مان در مراتب هستی به واسطه ی عقل صورت می گیرد . اساساً تنها ابزاری که در این جا وجود ‏دارد عقل است و دروس حکمت فاطمیه متکفّل رساندن دانش طلبان این علم به مباحث عقلی است . ‏هر چیزی که عقل تان را زیاد می کند باید به آن بها بدهید . مثل یک همنشین خوب عاقل - بعضی ‏اوقات من به دوستان می گویم این که می گویی اتفاقاً خیلی هم عاقل است - یعنی دوست و مصاحب ‏عاقل خیلی به درد آدم می خورد ، این عقل خیلی به کار آدم می آید . انسان همنشین خود را باید از ‏بین عقلا انتخاب کند . مسئولی که انتخاب می کنید و رأی به او می دهید ، در این قضیه ملاک را ‏عقل حداکثری قرار دهید . مشاور عاقل ، مدیر عاقل ، خلاصه همه چیز برود به سمت عقل و ‏پرورش آن . در این سیر طولی عوالم و طبقات هستی ما به واسطه ی عقل است که می توانیم رشد ‏و تعالی و سیر ارتقائی داشته باشیم . تجرّد این است ، نحوه اش البته در ابتدائی ترین و پائین ترین ‏مراتبش ، عمل به میزان شرع است . بالاترین مراتبش امّا این نیست که بگوئیم طرف آدم متشرعی ‏است ، خیر ، این اوّلین مرتبه است . بعد از آن ، در حالی که متشرع است ، آیا آدم عاقلی هم هست ؟ ‏این عقل را توانسته در خود و پیرامونش پرورش دهد ؟ رفتار به میزان شرع که ابزار می دهد به ‏دست انسان ، این ابزار را توانسته است خوب به کار بگیرد ؟ صِرف تشرع و صِرف این که آدمی ‏متشرّع است ، کفایت نمی کند در مسئولیّت یک کشور ، که بگوئیم آدم خوبی است ، رئیس مجلسی ‏است و آدم متشرعی است ، این کفایت نمی کند . این که نور این شرع و فیض این تشرع توانسته او ‏را به ابزار عقلی لازم برساند که آن فضل و تجرّدی را که برای اداره ی حکومت لازم است به آن ‏رسیده باشد یا خیر ؟ ‏
‏ ‏


برچسب ها :


نام*
ایمیل*
نظر*




نسخه قابل چاپ
کد خبر : 50209
تاریخ خبر : 1401/09/03-19:08
تاریخ به روز رسانی : 1402/11/24-10:05