چون هر انسان دارای یک عقل بالإمکان مجرّد است . اگر این عقل بالإمکان ، از قوّه به فعل در آید ، می برد انسان را به سمت تجرید و آن تجرید مطلق و تجرّد تامّی که اهل بیت دارند که احاطه بر عوالم تامّ و کلّ عوالم است . در اینجا یک باب هایی در فلسفه داریم که برای این تجرّد مفتوح است و ما باید از این تجرّد در عالم امکان - در حدّ امکان و توان - عبور کنیم و نزدیک شویم به آن الگوی غایی و تام تجرّد . اسوه ه را از این رو نباید سطحی نگریست و گفت رفتارهای فاطمه ی زهرا فی المثل چگونه بود ؟ ما فلسفه ی رفتارهای فاطمه ی زهرا را در حکمت فاطمیّه مراد می گیریم و بر اساس این فلسفه ی رفتاری اگر عمل شود در عالم ، خود به خود در هر جایگاه می شود فهمید چه باید کرد ؟ چون مبنایی در خصوص همه ی ابعاد زندگی بشر در آن موجود است. این که حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند " حبب إلىَ من دنیاکم ثلاث تلاوة کتاب الله و النظر فی وجه رسول الله و الإنفاق فی سبیل الله " در این سه رشته ی اتصال ذاتی با الله یعنی " کتاب و رسول و سبیلش " در افعال فاطمی " تلاوة و نظر و انفاق " که این سه را آن حضرت عِدل یکدیگر می دانند و ثقلین را کنار انفاق یا انفاق را در تداوم ثقلین و اثر اولیه آن قرار می دهند ؛ این ارزش انفاق را در لمس دست خدا می رساند که این مساس را حضرت زهرا دوست می دارند و آن تجرّد و آن احاطه ی تامّ اقتضای همین را می کند ، تا همان دیار و داری را که از زحمتش در رحلت و شهادت به فوز رحمت و لقاء حق مشتاقند ، محبوب القلوبشان شود در اشارت " حبب الی من دنیاکم ". این ابزار آرامشی است که حضرت زهرا به پیروان خود می دهد . می فرماید نظر به چهره ی رسول خدا ، که در دوره ی غیبت چهره فقط صورت و صفت شخصی نیست ، وجه افعالی هم هست . وجه شریعتی هم هست ، وجه طریقتی هم هست با تمام وجوهی که این وجه دارد ، در رفتارها و سنن و مبانی ومبادی فکر و تعقّل و نحوه ی تعقّل و نگاه به عالم . برای همین است که حضرت زهرا در بحث تفکّر معقول در خطبه می فرمایند " و أنار فی التفکر معقولها " این أناره و این روشنایی و این نور و نیران را در چه می بینند ؟ در " فأنار الله بأبی محمّد ظُلمها " با پدرم ظُلَمشان را برطرف و روشن کرد . این دو أناره ای که در خطبه به آن اشاره شده را کنار هم قرار دهیم ، ما می بینیم که رفع ظُلَم می شود . یعنی در واقع تفکّر معقول ، تفکّری است که روشنایی و أناره ی حقیقت محمدیّه صلوات الله علیه و علی آله و سلم و عقل اول می آید و ظلمت ها را روشن می کند . همان أناره و نوری که ما در تجرّد در جستجوی آن هستیم ، با این که آن تجرّد هم نوری است مطفیء ظُلَم . بدین معنا که آن تفکّر معقول و آن تجرّد عقلی می آید و نگاه ما را نورانی می کند در " المؤمن یمشی بنور الله " . برای همین است که پاسخ این سؤال که ما چگونه اسوه بگیریم از 1400 سال پیش ؟ این است که از عقل او اسوه بگیر ، با اتصال عقل خود در محاذات انوار عقلی شامخین و راسخین و مقربین و اولین ، آنان که عقل تام و أناره ی عقلی شان بهترین اسوه ی آخرین است ؛ و اولین قدم این اقتدا درعاقلانه رفتارکردن در عالم است و اخرین قدم هایش در ورود به وادی تفکر معقول و عقل کل ؛ که این برای زن خصوصاً که احساسات در او غلبه دارد یکی از بالاترین مراتب است که بتواند با وجود آن احساس ، بیاید به بال احساسی که دارد یک بال عقل هم ضمیمه کند ، برای همین است که می بینید بالاترین مقام آفرینش در این انضمام برای یک زن قرار می گیرد . چون هم آن احساس و جلال را دارد مطلقاً و هم آن عقل و جمال را دارد مطلقاً ؛ هر دو با یکدیگر می شود " امّ ابیها " یعنی مادر پدرش . می شود امّ عقل اول یا امّ صادر نخستین . می شود " امّ الائمه " در سلسله ی آنان که عقل تامّ دارند . این زن و آن امّ ، این خصوصیّت امیّت را خداوند به او داده است که کمال وجود در اشارت لولا خلقتکماست . اکنون با این معیار برجسته و امتیاز درخشان ، امّی بهترین است که عاقل تر از تمام مادرها باشد . بهترین مادر آن نیست که نوازش زیاد می کند ، بهترین مادر آن است که عاقلانه تر از تمام مادران در عالم رفتار می کند - همچون آمنه خاتون سلام الله علیها و خدیجه خاتون سلام الله علیها - چون احساسات مادری که فطری و ذاتی و غریزی است ، ولی آن سوی قضیه ، به دست آوردن آن أناره و آن تجرّد و آن خصوصیّت کمال عقلی لازم است . لذا در این جا در " و أنار فی التفکر معقولها " نیاز به این أناره داریم . این أناره را باید اوّل در شروع و در مقدمات سلوکی و در رفتار بر طبق موازین شرع به زندگی ورود داد . امام (ره) وقتی که بیمار شده بودند دائماً می پرسیدند اذان شده است ؟ راوی می گوید این نبود که امام نگران باشند که نمازشان قضا شود ، نگران نمازاوّل وقت خود بودند . ما اگر بخواهیم مثل پیشوای انقلابمان شویم ، اگر بخواهیم به این نحوه ی تجرّد که امام هم مبدعش بود، هم استادش و هم عاملش در همان " اطلب العلم باستعماله " و آن انقلاب عقلی که امام می خواست در این عالم ایجاد کند که هنوز به نتیجه نرسیده است و این مشکلات و اغتشاشاتِ هر از چند گاه در کشور و این اذهان مغشوش در مسئولین و در مردم ، بیانگر این فاصله از رفتار و تصمیمات عقلایی است - چون خیلی روشن است و عقل سلیم حکم می کند که کشور را نباید دست زبان امثال نتانیاهو داد امّا وقتی که جوانی از عقل فاصله می گیرد چنین فکر نمی کند که حرف دشمنی تا دندان مسلّح که به ملّت خودش رحم نمی کند ، سزاوار شنیدن نیست . آیا بالاتر از رژیم صهیونیستی کودک کشی در عالم دیده شده است ؛ در آن حوادث قانا و آن موارد متعددی که در فلسطین اشغالی در حال رخ دادن است؟ بعد یک دفعه این جرثومه ی ظلم و جنایت و فساد و تباهیِ بیکاره ،علناً و صریحاً و طمعاً و مکراً بیاید بگوید من می آیم ایران ، بفرما و تشریف بیاور ما هم اتفاقاً سالهاست منتظر هستیم تا خدمت شما برسیم ! این نشان می دهد که این عقل ازهر دو سو از کار افتاده و گرنه مگر می شود انسانی با عقل اینگونه رفتار کند ، با عقل اینگونه کار کند و اینگونه با عقل وارد مباحث شود ؟ - نهایتاً این که ما سیر و ارتقاء فکری مان در مراتب هستی به واسطه ی عقل صورت می گیرد . اساساً تنها ابزاری که در این جا وجود دارد عقل است و دروس حکمت فاطمیه متکفّل رساندن دانش طلبان این علم به مباحث عقلی است . هر چیزی که عقل تان را زیاد می کند باید به آن بها بدهید . مثل یک همنشین خوب عاقل - بعضی اوقات من به دوستان می گویم این که می گویی اتفاقاً خیلی هم عاقل است - یعنی دوست و مصاحب عاقل خیلی به درد آدم می خورد ، این عقل خیلی به کار آدم می آید . انسان همنشین خود را باید از بین عقلا انتخاب کند . مسئولی که انتخاب می کنید و رأی به او می دهید ، در این قضیه ملاک را عقل حداکثری قرار دهید . مشاور عاقل ، مدیر عاقل ، خلاصه همه چیز برود به سمت عقل و پرورش آن . در این سیر طولی عوالم و طبقات هستی ما به واسطه ی عقل است که می توانیم رشد و تعالی و سیر ارتقائی داشته باشیم . تجرّد این است ، نحوه اش البته در ابتدائی ترین و پائین ترین مراتبش ، عمل به میزان شرع است . بالاترین مراتبش امّا این نیست که بگوئیم طرف آدم متشرعی است ، خیر ، این اوّلین مرتبه است . بعد از آن ، در حالی که متشرع است ، آیا آدم عاقلی هم هست ؟ این عقل را توانسته در خود و پیرامونش پرورش دهد ؟ رفتار به میزان شرع که ابزار می دهد به دست انسان ، این ابزار را توانسته است خوب به کار بگیرد ؟ صِرف تشرع و صِرف این که آدمی متشرّع است ، کفایت نمی کند در مسئولیّت یک کشور ، که بگوئیم آدم خوبی است ، رئیس مجلسی است و آدم متشرعی است ، این کفایت نمی کند . این که نور این شرع و فیض این تشرع توانسته او را به ابزار عقلی لازم برساند که آن فضل و تجرّدی را که برای اداره ی حکومت لازم است به آن رسیده باشد یا خیر ؟