چون وجود ، صاحب مراتبی است که شدّت و ضعف دارد و این مراتب تقدّم و تأخّر دارد ، این تجرّد هم در انسان ها شدّت و ضعف و تقدّم و تأخّر دارد و صاحب مراتب است ، لذا انسان ها را در مراتب مختلف عقلی در کشور و در جهان مشاهده می کنیم . امام راحل عظیم ( ره) تفاوتش با سایر علما تنها در عدالت و اعلمیّت فقهی نبود ، در این بود که از نظر تجرّد عقلی و از نظر فهم و طرح موضوع تجرّد نیز افقه واعلم بود . فقط این نبود که اعلم در فقه و اصول و احکام و مرجع دارای رساله باشد ، او تالی تلو معصوم بود در تجرّد تامّ . بعضی در همین بی عقلی هایی که اکنون دارند به خرج می دهند در قبال انقلاب و نزول هایی که دارند در این داستان ها ، می گویند که امام قدسیّت نداشت ، برای امام قدسیّت قائل نباشید - این حرف البته بزرگتر از دهان بعضی هاست و معلوم است که از اتاق فکر نامقدس دشمن زخم خورده از تقدس عقلی امام قدس سره القاء می شود - حال باید دید تو قدس را چه معنا می کنی ؟ ما قدس را عقل معنا می کنیم . نه قداست صوری و ظاهری که حالا مثلاً احساسی و مریداً بیائیم به قدس نگاه کنیم ، خیر . ما هر که را عقلش بالاتر باشد او را اعلم می دانیم در عالم ؛ و این عقل کلّ در عالم پس از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که بود جز امام راحل عظیم ؟ این قدسیّت را نشانه می گیرند تا ما را از مراتب عقلی دور کنند و از عقلیّت بیندازند . یعنی به مبانی امام ، به آن فهم کارساز امام قدس سره توجّه نشود و از آن فاصله گرفته شود . در مواردی ما داریم که وقتی فردی مسحور و گرفتار سِحر می شود می گویند سوره ی بقره بگذارید ، یک رِقیّه هایی هست بعضی قائلند ، صدای امام هم رِقیّه ی انقلاب اسلامی است در برابر سِحر ساحران مستکبر و مزدوران داخلی شان ، اگر قدس این است ، بله امام راحل ما مقدس است . آن بزرگانی که این توصیه را کردند ، می دانند که این خاصیّت صدای امام و گفتار امام ، اجنه و شیاطین مستکبر عالم را دور می کند . ما یک چیزهایی را از امام هنوز نمی دانیم در عالم . قدسیّت چیست ؟ شما فکر می کنید ما دنبال چه هستیم ؟ دنبال این هستیم مثلاً به یک تقدّسی معاذالله بالاتر از خدا و اولیاء خدا ؟ خداوند قدس مطلق و اعلای قدس و فیض مطلق و فیض اقدس ، در اطاعت " اولی الامر منکم " ما را دلالت می فرماید در منکم به کدام قدس ؟ " رسول منکم " و " رسول من انفسکم " نشان می دهد که قصه چیست - حال اگر جواب مدعی داده نشود فردا قدسیّت معصومین علیهم السلام را هم با این منطق نیم بند زیر سؤال عدم فهم خود می برد - ما این قدسیّت مصون از خطا در تشخیص را - که از قضا در مقام تمکین و عمل به مشورت برخی مدعیان بظاهر مُصلح با عدول بزرگوارانه از نظر خود در بعضی برهه ها مثل شئون قانونی ولایت فقیه یا تعیین قائم مقام بر خلاف اصل لزوم عدم تبعیّت عالم از جاهل ، گاهی انقلاب را با تأخیر مواجه ساخت - در نگاه امام و علم او درعالم می بینیم ، آن نگاه وحدت نگر و کثرت نگر که بالإمکان این خصوصیّت تجرّد در آن و در تأثیر شگفت و مقدر آن درعالم قرار داده شده است .همان خصوصیّتی که در ربط ملائک به خداوند از آن به بال تعبیر می کنند - ملائکی که بال هایشان بیشتر است ، این تعدد بال واسطه ی ربط بیشتر ملائک به خداوند است . این که مَلکی با600 بال در شب قدر دیده می شود و در سفر معراج ، یعنی با 600 ابزار متعالی عالم وجود در تجرّد به خداوند وصل است ؛ و این بال به این معناست - لذا نگاه به قدسیّت امام - برخلاف تکرار کورکورانه ی حرف اتاق فکر تاریک دشمن ضمن تناقض اعتبار و تقدس قائل شدن برای القائات شیطانی دشمن - یک جور تبعیّت کورکورانه نیست ، ما تقلید در فهم اسلام نداریم . اگر تقلید در فهم اسلام داشتیم امام صادق علیه السلام به عنوان بصری نمی فرمودند برو خودت فهم کن از طریق استعمال آن چه که فهمیدی و در عمل به آن چه که می فهمی خودت را به خدا نزدیک کن . می گفت بیا بنشین این جا مرید من باش و مرا تقدیس کن - که جای تقدیس هم داشت ، امّا این رفتار بی ریا و از سرِ صدق ؛ از قضا او را در نگاه مخاطب عصری و مخاطب تاریخی خود مقدس تر کرد - بنابراین آنان نمی آیند صاف و صریح بگویند که ما اکنون امور ذهنی را فرض گرفتیم و تجرید را نفی می کنیم ، فهم درست از موضوعات را نفی می کنیم . می آیند و می گردند یک کلمه ای پیدا کنند که این ها مرید پرورند ، این ها در پی مریدند ، دنبال مقلّد و تقدس مآبی اند - مثل حرفی که در عراق بعثی ها به طرفداران تفکر انقلابی ایران می زنند که شما دمب و دنباله ی ایرانید. در صورتی که اساساً ما در فهم دین جبر و تقلید نداریم . آن " لا إکراه فی الدّین " معنایش همین است که به زور کسی را نمی شود از وادی برون دینی آورد در دین ، امّا نه این که در وادی درون دینی هم به التزام در نیاید - چون آن اشارت " طوعاً و کرها " تکلیف امر تکوین را مشخص کرده است - امّا خودش باید بفهمد و بیاید در زمره ی دین و گروه دینداران . در حالی که آن ها می گویند که " لا إکراه فی الدّین " یعنی آقا زور نگوئید که آدمها متشرّع باشند . در صورتی که احکام شرع را برای چه گذاشته اند ؟ حدود و تعزیرات را برای چه گذاشته اند ؟ برای این که هر کسی به میزان شرع رفتار نکند ، حدّ می خورد . کجا ؟ معلوم است که در حکومت اسلامی - بعد هم شما بگو طرف دزد است " لا اکراه فی الدین " ، کلاهبردار است " لا اکراه فی الدین " ، جنایتکار است " لا اکراه فی الدین " ، پس حکومت بیاید و دست دزد و قاتل و کلاهبردار را باز بگذارد . حکم با حکم و امر با امر چه فرقی دارد از نظر کتاب شرع مبین و رفتار حکومت در قبال صیانت از همه ی احکام آن ؟ - لذا معنای حکومت در تضاد با " لا إکراه فی الدّین " نیست . به این معناست که فهم دین توسط خود فرد است و با کراهت نمی تواند دین را فهم کند ، باید خود برسد و ملتزم باشد و خود رعایت کند این احکام را . امّا احکام حکومتی و قانونی بحث دیگری دارد که عموم افراد - حتی اهل کتاب - ملزم به رعایت آن هستند که این در حقوق بین الملل هم حرف پذیرفته ای است در جهان ، قوانینی مثل چراغ قرمز که هرکه با هر دینی و یا هر نوع اختیار و آزادی ای از آن رد شود جریمه و در صورت تکرار مجازات می شود .