×
بیتحرف ماحرف شما
x - »
| 1 آذر 1403, 9:52 ق.ظ
0098 21 88961224

ذهول فرصتهای تعقل تجریدی
‏- بحثی تازه در خصوص حقیقت عقلانی انقلاب ‏
در پانزدهمین جلسه ی دوره ی تربیت اساتید مفاهیم خطبه ی حمد فاطمی عنوان شد.‏
29 آبان 1401‏


انقلاب اسلامی هم که یک حقیقت و انقلاب عقلانی است ، حرکت انسان تالی تلو و متتالی معصوم با ‏عقل تامّ و مجرد است که آمد و وارد شد و این انقلاب را ایجاد کرد ؛ لذا این انقلاب عقلانی از طریق ‏انسان های شایسته و عاقل است که می تواند تقویت شده و به تفصیل برسد و به جهان صادر شود و ‏تحقق آینده ی آن تمدّن عقلانی را که بشریّت به آن نیازمند است فراهم کند . به همین خاطر برای هر ‏مرتبه ای از مسئولیّت ، باید پی عاقل بگردند . حال دیگر عاقل ترین در اینجا کیست ؟ و ما این عقل ‏را چگونه تشخیص دهیم ؟ مگر پیامبر و روش های او را به عنوان انسان کلّی و مجرد و عقل اوّل ‏در عالم ندیدیم ؟ پیامبر می فرماید یک نفر را بفرستیم برای جنگ با روم . فرمانده چه کسی باشد ؟ ‏می فرمایند کدام تان بیشتر آیات قرآن را حفظ دارید ؟ می گویند اسامه ، که از همه جوان تر و حدوداً ‏‏20 ساله بود . پیامبر صلوات الله وسلامه علیه و علی آله و سلم می گوید ، این . یعنی آن کسی که در ‏آن دوران برزخی و دوران جاهلیّت و دوران جنگ ها ی با مشرکین و منافقین و کفّار ، نشسته و ‏قرآن را حفظ کرده است حالا در عِداد همان چند آیه ای که اسامه بیشتر حفظ بود و در کنار سایر ‏ملاکات و امتیازات - نگفتند حافظ کل ، گفتند چند نفر آیات بیشتری از قرآن را حفظند - پیامبر او را ‏امیر لشکر معرفی می کنند . یعنی یک جوان را بدون تجربه قبلی با تجربه ی تجرد عقلی پیامبر به ‏فرماندهی انتخاب می کنند . یا در جایی دیگر می فرماید امروز که آمدید کدام یک از شما بیشتر قرآن ‏خواندید ؟ سلمان می گوید من یک آیه خواندم . در این آیه تعقّل کردم . پیامبر می فرمایند سلمان قرآن ‏خوانده است. یعنی یک جا ممکن است یک آیه باشد . لهذا میزان در انتخاب ها و گزینش ها و ‏تشویقات پیامبر ، تعقّل است . آن جا برای اسامه ، این جا برای سلمان . سلمان با این خصوصیّات ‏سلمان گونه اش ، اسامه با آن خصوصیات . اسامه را هم که می دانید پسر امّ ایمن بود که سال ها در خدمت و جوار حضرت آمنه ‏سلام الله علیها و حضرت ‏خدیجه ‏سلام الله علیها بود - این دایه ی پیامبر که حضرتش بعد از مادرشان او را مادر خود می دانست - و این ‏مادر در کنار حضرت خدیجه و کنار حضرت زهرا و کنار پیامبر این فرزند را تربیت کرده بود . ‏یعنی این که انتخاب می کند یک دفعه یک جوان از پشت کوه نمی آید برود فرمانده ی سپاه اسلام شود ‏‏. پیامبر انتخابش بر اساس عقل آن امّ است که آثار عقل امّ ایمن که بعدها از گواهان فدک هم بود ، در ‏آن برهه می آید این تاریخ را می سازد و این فرزند و این نسل عاقل را پرورش می دهد که پیامبر ‏هم انتخابش می کند - ‏در حالی که در برهه ای دیگر هم اسامه و هم ام ‏ایمن انفعالاتی در برابر جریان فتنه از خود نشان داده اند که بیانگر ذهول فرصتهای تعقل تجریدی ‏هم هست - پس مبنا و میزان در این ظلماتی که ما در آن گرفتار هستیم ، در" فأنار الله بأبی محمّد ‏ظلمها " - که آن موقع ظلمات خاص خودش بود و جهان اکنون هنوز علیرغم انقلاب اسلامی ، ‏گرفتار ظلمات مدرنیته در جاهلیّت مدرن است - توسل به " و أنار فی التفکر معقولها " در تفکر ‏معقول است که می توان با این أناره و این نورانیّت ؛ با رفتار در میزان شرع آن " بارکنا حوله " ‏را در ادقّ معانی ایجاد کرد. از امام باقر علیه السلام روایت داریم ، می فرمایند که " کلّما میّزتموه ‏بأوهامکم فی أدقّ معانیه " آن چیزی که شما امتیاز می دهید با اوهام تان ، با وهم تان " در أدق ‏معانیه " در دقیق ترین معانی آن " مخلوقٌ مصنوعٌ مثلکم " و " مردودٌ إلیکم " به شما بر می گردد ‏، زده می شود به خودتان . مثل نمازی که در غیر وقتش یا در غیر توجه قلبی به صورت نمازگزار ‏زده می شود به دلالت " ان منها لما یلف کما یلف الثوب الخلق فیضرب لها وجه صاحبها " این هم ، ‏حتی در ادّق معانی ، یعنی کسانی که خود را عقلای فعلی عالم فرض می کنند و با وَهم عقلی گرفتار ‏توهّم عقلانی اند ، امام باقر علیه السلام می فرمایند " مخلوق مصنوع مثلکم " ، مثل خودتان است ، ‏خودتان مصنوعید ، خودتان هم مخلوقید واین یک صنعی از شماست ، آن خلق الهی که نیست . بعد ‏می فرمایند که مثل نملی کوچک که فکر می کند که " أَنّ لله تَعالی زبانیتین " خدا شاخ دارد دوتا ‏شاخک دارد . چرا ؟ چون مورچه آن را مایه ی کمال خود می داند و هر کمالی را با دو شاخک ‏تصوّر می کند و شما هم نهایتاً در ادقّ معانی با اوهام خود آن چیزی که تصور می کنید ، آن الهیّت ‏عالم نیست ، این عقل مجرد نیست در تعیین آن حدود احکام اصلی در عالم . بعد می فرمایند که " ‏و هکذا حال العقلاءِ " این هم مثل حال عقلاست و حال عقلا همین طور است که " یصفون الله تَعالی ‏‏" طوری وصف می کنند که " مخلوق مصنوع مثلکم " . در این جا عقلای اصطلاحی و عقل ‏پنداری مرسوم منظور است . ببینید در أدقّ معانی در صفاتی که خدا را با آن توصیف می کنند ، این ‏ها هم مثل همان مورانند . حدّ کمالی عالم را " زبانتین " می بینند ، فکر می کنند آن دو شاخک اصل ‏کمالی عالم است - شاخک پیله کردن به تقدس امام - در بحث تجرد عقلی ، چون نهایتاً ما یک برهه ‏ی برزخ در مقابل داریم و همه قریب البرزخ و راهی ِبرزخ و لابدّ از پا گذاشتن به برزخ در عبور ‏از مهالک عالمیم که در بیان امیرالمؤمنین علیه السلام است که " و قریب ما یطرح الحجاب ". ‏
‏ ‏


برچسب ها :


نام*
ایمیل*
نظر*




نسخه قابل چاپ
کد خبر : 50211
تاریخ خبر : 1401/09/03-19:14
تاریخ به روز رسانی : 1402/11/24-09:47