سؤال :
درباره ی مفهوم " الواحد لا یصدر عنه الاّ الواحد " اگر قرار باشد که از واحد ، به جز واحد سر نزند چطور از واحد اول جز واحد سر نمی زند اما از این واحد دوم کثرت سرمی زند؟
جواب :
کثرت سر نمی زند ، کثرت در عین وحدت است . شما کثرت مشاهده می کنید . اکنون مفهوم کلی خطبه واحد است ، اما شما چون در عالم کثرات هستید با چشم کثرت بین ، خطبه را واجد کثرت می بینید ؛ اگرچه صدور از واحد ، واحد است . ضمن این که واحد در مفهوم و مرتبه ی حضرت واحدیّت در باب معرفت خالقیّت حق ، با واحدیت مخلوق در عالم کثرت فرق می کند . یکی از مشکلاتی که دانش طلبان معمولاً دارند ، این است که همیشه عوالم را با چشم کثرت نگر از زاویه ی قوس نزول نگاه می کنند. در صورتی که باید از رأس به قاعده نگریست . کشور هم باید از جهت اصلاح رئوس به قواعد درست شود . برای همین است که نمی شود . اگر تصمیم گرفته شود از بالا و از رئوس همین طور بیاید در میزان " الناس علی دین ملوکهم " آن زمان ما با آن جوانی که در خیابان است و جاهل ، کارمان چیست ؟ کارها باید از آن رأس درست شود . جهل و اهمال و غفلت یک مسئول است که باعث می شود کشور این گونه شود . لذا چون نگاهها کثرت نگر است و از پایین به بالا همیشه دیده می شود مسائل ، این اتّفاق می افتد و الّا کلّ عالم ، عالم واحدیّت است و از واحدیّت جز واحد اساساً صدور یافته نیست ، تمام خلق یک واحد است که این جمع نگری اگر دیده شود می شویم امّت . چرا امم مختلفه داریم ؟ چون آن نگاه جمعی را به عالم نداریم ، آن نگاه وحدت نگر را ؛ والّا اساساً اختلاف به وجود نمی آید . خداوند می فرماید " و لو شاء الله لجعلکم أمة واحدة " من می توانستم کاری کنم که میان امم اختلاف نباشد ، که این البته در متن درس در جایش توضیح داده شود بهتر است . چون می خواهیم، سریع عبور نکرده و قواعد و کیفیّاتش را هم توضیح دهیم .
در هر حال از واحد ، واحد صادر می شود . یعنی شما نگاه می کنید اهل بیت علیهم السلام همه یک واحدند . آن انسان 250 ساله هم یک حقیقت است و این سه انسان در یک انسان هم در واقع یک واحدند - بنا به نقل امام راحل قدس سرّه از مرحوم آخوند (ره) که هر انسانی گویا سه انسان است، انسان طبیعی که اعضا و بدن شهادتی و طبیعی و مادّی دارد، انسان مثالی و انسان عقلی - ولی در عالم کثرات که واقع می شوند ، می آیند جای گیر می شوند در آن صور کثرت و متکثراً در عالم کثرات واقع می شوند . ولی در عین حال آن واحدیّت مطلق در قاعده ی " الواحد لا یصدر عنه الاّ الواحد " یا " و الواحد لا یصدر الّا من الواحد " - که به بیان امام(ره) اگر کسی وجود دارد که در تصور و تصدیق این دچار شبهه می شود این به سبب آن است که موضوع و محمول آن را به درستی تصور نکرده است - شما فکر کنید اگر از آن واحد ، دو عقل اوّل ایجاد می شد - بنا به عدم تقدم عقل اوّل بر عقل ثانی - در آفرینش دو نور از یک شعبه ی نور که شد امیرالمؤمنین و پیامبر ؛ در آن پیوستگی عجیبی که این دو با هم داشتند و هیچ انسانی در عالم نمی شد از این دو، نزدیک تر باشد . امیرالمؤمنین می فرمایند " لقد کنت اتّبعه اتّباع الفصیل اثر امه " - فصیل " ولد الناقة الی فصل عن امه " است - من مثل طفلی که دنبال مادرش می رود یا بچه شتری که دنبال مادرش است ، پیوسته درپی پیامبر بودم . حالا آن لیلة المبیت ها و آن داستان هجرت با فواطم و آن اعتمادهایی که علی را در مدینه در جنگ با روم و در تبوک می گذارد ؛ اینها همه بر می گردد به این و جای تعجب هم ندارد چون نور واحدند . نور واحد یک صورتش تجلی به صورت امیرالمؤمنین علیه السلام است و یک وجهش هم به صورت سیمای پیامبر صلوات الله علیه و علی آله و سلم . باز نور واحد است ولی دو تجلی دارد . صدور ، صدور واحد است در عالم ، اهل بیت واحدند ، انبیاء واحدند . از همین است که انبیاء از نور پیامبر خلق شدند . اگر قرار بود انبیاء خود جداگانه خلق شوند ؛ با یک داستانی برای هر کدام در عالم ، تزاحم اسمایی پیش می آمد . برای همین است که یک مَلک مقرّب می آید مَلک وحی و علم می شود . چون اگر قرار باشد دو مَلک باشد یکی می خواهد از این یاد بگیرد و یکی می خواهد از آن فرا بگیرد . یکی میخواهد این علم را تعلیم دهد ، دیگری علمی دیگر را . این که استاد جعفری می فرمودند آدم اگر 10 سال در پی یک استاد بگردد و از آن یک استاد درس بگیرد ، بهتر از این است که در 10 سال ، 10 استاد را تجربه کند ؛ به همین خاطر است که این ذهن وقتی مغشوش شد ، آن استاد دهم دیگر نمی تواند آن را درست کند . باید تلاش کند همه ی ذهنیّت شاگرد ناپخته را برگرداند به علم مجرد و فهم مجرب خود . تا این دنده ها جا بیفتد ، زمان تمام شده و فرصت عمراستاد نیز به اتمام رسیده است . حال این در متن درس توضیح داده خواهد شد برای شما .
بحث این است که شروع خلق با بُعد از حق در حلول کثرات است در عالم خلقت . چون وجود تعیّنات در عالم با کثرات است ؛ و آنچه که از مصدر اولیّه بُعد می پذیرد حاوی کثرت است ، یعنی عالم و عامل کثرت از آن بُعد و فاصله شروع می شود ، مثل همان بُعد فصیل عن امّه .