ابزارهای عالم ماده در برزخ دیگر برای ما کار نمی کنند . این در حالی است که همین ها را هم در تمام خواب ها ، برای خود ملکه نکردیم و در دایره ی ملکاتمان حواسمان به آن جمع نشد . ما آدم های متخیّل بار آمدیم وخیالباف شدیم در این عالم . تمام کارهای هنری یکی از اصحاب فتنه یک پسوند خیال در عنوانش بود - در دوره ی یازده ساله ی ریاست فرهنگستان هنر از سوی او، آثار منتشره از سوی این فرهنگستان متأثر از این آدم متخیّل خیالباف در غیبت عقل نظام بطور غیر قابل باور این عناوین را داشت ؛ فصلنامه خیال و خیال شرقی ، ماهنامه آئینه خیال ، ویژه نامه های نقش خیال ، طرح خیال ، نوای خیال ، سایه خیال ، تصویرخیال ، تندیس خیال ، معراج خیال ، اقلیم خیال ، جوانه خیال ، آوای خیال ، صور خیال . در این دوره کتب منتشره هم این بود "عکس مه رویان، خیال عارفان " ، " فراسوی ایمان، هنر مدرن و تخیّل مذهبی"، " صور خیال در شعر سبک اصفهانی "، " مقالات اولین هم اندیشی تخیّل هنری"، " خیال ایرانی "، " بهزاد در خاطر و خیال من "، " متافیزیک خیال در گلشن راز شبستری"، " خلیل و خیال، یادنامه استاد خلیل درودچی "، "دیالکتیک برون و درون و پدیدار شناسی خیال" . البته کار به همین جا ختم نبود و برپایی سخنرانی ها و همایش های هم اندیشی تخیّل هنری ، هم اندیشی تخیّل و مهاجرت ، تخیّل ادبی و هنری از منظر گاستون باشلار، ژاک لاکان ، ژیلبر دوران ، مولانا ، ابن عربی و شیخ اشراق ، نمایشگاه خیال ایرانی ، نمایشگاه بهزاد در خاطر و خیال من هم از سوی نظام تخیل در این خصوص هزینه شد و در نمایشگاه تجلیّ عاشورا در آئینه خیال و نمایشگاه و کارگاه تخصصی حماسه خرمشهر به روایت نقاشان خیالی ساز ردّ خود را بر آثار عاشورا و دفاع مقدس هم بر جای گذاشت ! اینها به این هم بسنده نکردند و در ساخت کشتی شکسته و توفان زده ی خود در مرکز شهر یکی از بزرگترین مراکز نمایشگاهی را باعنوان نگارخانه ی خیال برپا کردند . می بینید که آثارآدم خیالباف هم راجع به خیال است . برای همین است که نهایتاً هم در تخیل رأی زیاد ، خیالات او را برداشت که در انتخابات تقلب شده است ! و با همین تخیّل و وهم شیطانی همچنان اضافه بر موارد مصروف و مسروف قبلی ، بی جهت برای کشور هزینه ساخت - این همان صورت وهمی تخیّلات است که بواسطه ی سلطان آن معارف و آن صوری که خداوند در عالم برای ما گذاشته و نمایان می کند - که باید به آن ها بها داد و نسبت به آن ها فکر کرد و تعقل داشت - باید از آن فاصله گرفت ؛ چون امر مستحیل را کثرت امثله درست نمی کند و اینجا تناقض تخیّل در تمام موارد استحاله دارد.
از این رو انسان از خواب که بیدار می شود باید بداند که از یک عالم دیگر وارد این عالم شده است به مصداق " و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضى علیها الموت و یرسل الأخرى إلى أجل مسمى " یعنی قبل ازموت اکبری که قرار است برای ما اتفاق بیفتد در" الله یتوفى الأنفس حین موتها " و قبل از آن که وارد عالم برزخ تام شویم ، در این سنت نومیّه به طور اصغر و نسبی وارد برزخ می شویم و از آن بر می گردیم . نگاه برزخی داریم ، حرف برزخی داریم ، امّا نگاه برزخی مان و دیدن مان آنجا مثل شنیدن است و سمع مان مثل رؤیت است . که این ها را باید بتوانیم درک و وجدان کنیم و عقلاً به اعماق قلب برسانیم و عقلانی اش کنیم - البته نه با خیال عقلی یا عقل خیالی که تشخیص و باریک اندیشی و کُنه یابی در آن از باب " کان لطیفاً خبیرا " خیلی ظرافت دارد ؛ عقل مجرّدی است در سعی معاشرت با عقلای عالم و نشست و برخاست با دوستان عاقل . در مطالعه ی منابع عقلانی از مؤلفان عاقل ؛ نه این که هر اثری را در دست گرفته و فکر کنیم این عین و عینیّتِ ساخت یافته و نظام مند عقل است در آثار دست دوم و دست دهم ، آن هم تنها در روایتی از یک موضوع . از همین ، مطالعه ی انسان باید از سرچشمه های زلال و منیر حقیقت باشد که یکی از این سرچشمه ها و آبشارهای ژرف و پر معنا خطبه ی حضرت زهراست . وقتی شما ظرف و جام وجودتان را با آثار کدر پر می کنید و از آن می نوشید ، در پی اش هر قدر زلال بنوشید ؛ فاقد فایده است و آن کدورت نابایسته ی حجاب مکدرات به وجودتان رفته و در عمق آن کار خود را کرده است.