×
بیتحرف ماحرف شما
x - »
| 1 آذر 1403, 9:55 ق.ظ
0098 21 88961224

فوت لحظه ها در عالم معرفت از ما !‏
بحثی در الگوی ناب تداوم توسع اقارب ، در مدار خانواده ی موسع
در هفدهمین جلسه ی دوره ی تربیت مدرس مفاهیم خطبه ی حمد فاطمی ‏عنوان شد
13آذر 1401‏



معنای تجرد تام و تجرّد عقل مجرّد این نیست که همه ی انسان ها به آن حد ّ کمالی انسان کامل می ‏رسند . خیر ، این ها به حد ّ وجودی خود با قابلیّت های وجودی خود مجرّد شده و تجرّد پیدا می کنند ‏‏. لذا این ظرف را باید با وصل به انسان کامل تا جای ممکن وسعت داد و نزدیک شد ، قریب شد ، ‏مقرب شد ، قرینه شد ، همسایه شد و همراه شد با او - و آن اِتباع هم ، همان همراهی است . حال ‏یک قدم پشت سر ، ده قدم پشت سر یا صد قدم پشت سر ، تفاوتی نمی کند . مهم این است که اِتباع و ‏اقتدا وجود داشته باشد - این می شود مسیر پیش رو برای این که بتوان دانست که آن عقل مجرّد ‏مقوله اش چیست؟ این نیست که فکر شود حالا تمام معارف عالم را می توان جذب کرد ، این طور ‏نیست . هر لحظه ای که در عالمِ معرفت از ما فوت شده است ، هر لحظه ای که در عالم معرفت ‏نسبت به آن کوتاهی کردیم و از دست دادیم و سرمان به بازی های عالم و خیالات و این قبیل چیزها ‏گرم بوده است تاکنون ؛ و اکنون و از این به بعد هم هر لحظه ای که از ما فوت می شود ، بابت دنیا ‏و دنیاگرایی و هر نقص دیگری که وعاء و ظرف وجودی خود را نسبت به آن معارف در ضیق ‏مضیق بسته ترش می کنیم و در مقابل ، هر حرکت معکوسی که انجام دهیم در قدر تصرّف بیشتر ‏خود در این مسأله که نسبت به نفس خود مهار بزنیم و مشکلات و مصائب ما را درگیر خود نکند ؛ ‏به همان میزان می توان به ظرف وجودی خود توسّع داد و این فیوضات را جامع تر و کامل تر ‏دریافت کرد . این ظرف که موسّع شد ظروف پیرامونی اش را هم توسّع می دهد . این طور نیست ‏که فقط خود موسّع می شود . وقتی ظروف پیرامونی ، همسایه ، همراه ، همسر و همه ی این ها به ‏واسطه ی توسّع فرد متوسّع شدند ، ما می بینیم که جهان موسّع می شود - یعنی همان اتساعی که باید ‏در جهان رخ می داد - حال اگر شما این توسّع را از خود دریغ کردید ، گرفتار مشکلات مضیق ‏پیرامونی می شوید . بعد می گو ئید چرا مادرم اینطور است ، چرا پدرم آنطور است ، چرا برادرم ‏اینطور است ، چرا همسرم آنطور است و چرا فرزندم اینگونه است ؟ برای این که خود سعه تان را ‏محدود کردید و این سعه و این وسعت به اطرافیان منتقل نشد و از اطرافیان نیز بجای توسع ِبسط ، ‏ضیق ِ قبض را دریافت کرد . این سعه اگر منتقل می شد به اطرافیان ، می شد همان الگوی ناب و ‏نادر در فرمایش امام (قدس سره) که از دامن زن مرد به معراج می رود . در این که امام این را می ‏فرمایند تکلف نیست ؛ پشت این ها مباحث دقیق فلسفی است - اگرچه در حد فهم بشری بیان می شود ‏‏- ولی اگر به مفهوم فلسفی اش بخواهید نگاه کنید این است که آن سیر معراجی را این توسّع وجودی ‏فراهم می کند . امّا از سوی کدام زن ؟ هر زنی ؟ خیر . از دامان بسیاری از زنان در عالم مردان به ‏جهنم رفتند و هم چنان دارند می روند . پیامبر صلوات الله و سلامه علیه و علی آله در خصوص " ‏ازمه ی منافقین " می فرمایند که " إن‏ الدینار و الدرهم‏ أهلکا من کان قبلکم و هما مهلکاکم " همانا ‏درهم و دینارها قبل از شما ، آدم هایی را هلاک کرده و هنوز هم دارد از شما کشتار و تلفات می ‏گیرد . قصه ی این درهم و دینارها ، همین دنیاگرایی برخی به ظاهر انقلابیون است . داستان چیست ‏؟ داستان ِ زن ، حکایت همان درهم و دینار است که هنوز دارد تلفات می گیرد . قبل از ما انسان ‏هایی را تلف کرده و هنوز هم دارد تلف می کند . چرا ؟ چون نهایتاً آن زن خانواده ، آن مادر خانواده ‏و آن همسر خانواده این توسّع را در وجود خود نتوانست منتقل کند به همسفره ی خود، به شریک ‏زندگی خود ، به آموزه های رفتار خود درنگاه فرزندانش و به حریم خانواده ی خود . نتیجه چه شد ؟ ‏نتیجه این شد که نسلش یک نسل سوخته و وبال است . می آید به ما می گوید التماس دعا ، برای ‏فرزند من دعا کن . ما باید برای فرزند تو دعا کنیم ؟ فرزندت را باید خود درست تربیت می کردی - ‏حالا ما دعا می کنیم و دریغ نداریم از دعا کردن امّا فایده ندارد - یعنی آن جایی که باید او را با دقت ‏درست بار می آوردی ، با آموزه ها و معالی رفتاری خود ، آن جا اصلا ً غائب بودی از زندگی این ‏فرزند - از زندگی اش غائب بودی و اکنون می آیی و می گویی که او را دعا کن ! - بعضی مواقع ‏می اندیشیم به این که ما در انقلاب برخی کوتاهی هایی که کردیم نسبت به والدین مان ، این بود که ‏حتی ساخت ذهنی والدین را به یکدیگر سپردیم . یعنی سپردیم ذهن پدر و مادر را به یکدیگر . ‏یکدیگر را ساختند در غیاب ما . در صورتی که چه کسی گفته که فقط پدر و مادر فرزند را تربیت ‏می کنند ؟ این همه جوان که پدر و مادرها از آنها حقیقت آموختند . این همه جوان که پدر و مادرها ‏راهشان را رفتند در این انقلاب . برخی غفلت کردند در این انقلاب از ساخت و ساحت ذهنی ‏والدینشان - نه این که خدای ناکرده آن ها نیاز به تربیت دارند ، مثال است - می خواهم بگویم که ما ‏نه فقط از کوچکترها ، بلکه گاهی از بزرگ ترهایمان هم غفلت کردیم . فقط مسأله تربیت نیست ، ما ‏در قبال همه مسئولیت داریم و ما غفلت کردیم و نتایج این غفلت ها شده این وضعی که جامعه ‏گرفتارش است . البته هیچ وضع وخیمی هم نیست ؛ وخامت در روح و جان آدم هاست - در این ‏ظاهر اغتشاشات خیابانی نیست ؛ در این اذهان مغشوش و در این تفکرات و تعقلات مغشوش و ‏روان های پریشان است . عقل دیگر کار نمی کند - که می بینید . وقتی عقل کار نکند این می شود ‏جریان کشورکه جمعش دشوار است . چرا ؟ چون عقل ها کار نمی کند . آن عقل کلّ و نصح واثقی ‏هم که آن جا بر مسند است ، هر چه بگوید گوش کسی بدهکار نیست . چرا ؟ چون سراج منیر و ‏چراغ تابان این عقل ها از سوسو و تابش لازم افتاده است . وقتی یک قابلیّت به ما ارزانی شد و از ‏آن استفاده نکردیم - یا درست استفاده نکردیم - طبعاً همین می شود " کفارة لما کان منه من تضییع ‏النعم " فکر کنید شما شش ماه چشمتان را ببندید . چشم که باز کنید اولین شعاع نازل نور خورشید ‏حتی چشمتان را می زند . نمی شود ، ما حواس مان را از کار انداخته ایم در این عالم . حالا بیائیم ‏مدام بگوئیم تجرد عقلی و این را شباروز هم تکرار کنیم ؛ در به کار انداختن عقل در عالم مجردات ‏‏.‏

برچسب ها :


نام*
ایمیل*
نظر*




نسخه قابل چاپ
کد خبر : 50229
تاریخ خبر : 1401/09/18-14:41
تاریخ به روز رسانی : 1402/11/24-09:45